نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ ریحانه علی عسکری
شب اول محرم بود که ماشین شوهرخواهرم را دزد برد. خواهرم می گفت: _اشکالی نداره، حتما صلاحی در کار بوده ،شاید قرار بوده بلایی سرمون بیاد، شاید اتفاق بدتری می افتاد. ولی باز هم دلش راضی نمی شد. حرفش که می شد گریه می کرد. می گفت: _خیلی وقت و پول و زحمت خرج آن کردیم خیلی سعی می کرد جلوی ما ناراحتیش را نشان ندهد اما گاهی نمی توانست. کم کم از پیداشدن ماشین ناامید شده بودیم. دیشب که پیش ما بود، شوهرش دنبالش آمد اما بعد از ده روز هنوز پکر و گرفته بود. خواهر و مادرم برای عزاداری به مسجد رفته بودند و من و خواهر بزرگم درخانه بودیم. سه نفری دور هم نشستیم از بعد از آن اتفاق ندیده بودمش گفت: _ماشین که ارزشی نداره شاید قرار بود بلایی سرمون بیاد من هم تایید کردم گفتم: _حتما حکمتی توی کار هست. شروع به تعریف ماجرا کرد: _ “صبح که رفتم نون بخرم دیدم ماشین نیست. رفتم کلانتری اعلام کردم یکی از دوستام راننده اسنپ بود کار مکانیکی ماشین را هم انجام داده بود ماشین را دو روز بعد تو خیابون دیده بود بخاطر همین به محض این که اونو دید شناخت. به من زنگ زد با یکی از دوستام رفتیم و تعقیبش کردیم ایستاده بود سر کوچه داشت رو ماشینم پرچم امام حسین نصب می کرد، آن شب فهمید که ما دنبالش هستیم و فرار کرد دلم ازین می سوزه که سه نفر آدم نتوانستیم از یه نفر زور بشیم؛ اصلا به فکرم نرسید که به پلیس زنگ بزنم انقدر اضطراب داشتم که نمی دونستم چه کاری درست تر است. با شنیدن این حرف از زبانش ، احساس تنفر شدیدی نسبت به سارق پیدا کردم. برایم دزد، نماد آدم هایی بود که از دین و امام حسین سوء استفاده می کنند چون ماشین خیلی مشخص بود و تمیز و تو چشم بود. از ماشین هایی بود که کسی بخاطر مشکلاتی که داشت آن را نمی خرید. شوهر خواهرم آن را خریده بود ؛ کار صافکاریش را دوستش انجام داد مکانیکیش را دیگری، خودش نقاشی آن را، روکشش راعوض کرد لاستیک هایش را هم چکی خرید تا در چند قسط بدهد. هنوز خیلی از پولش را نداده بود و یکی یکی موعد پول صافکار و مکانیک و روکش و … می رسید درحالی که ماشینی در کار نبود باید قسط هایش پرداخت می شد و از زدن پرچم امام بر روی آن احتمالا می خواسته ماشین توسط صاحبش شناخته نشود. به هرحال وقتی این حرف راشنیدم دلم از مظلومیت امام حسین گرفت. امام حسین(علیه السلام)که از اسم و پرچمش برای پوشاندن و مخفی کردن خطایشان سوء استفاده می کنند و دین، خدا و امام حسین را سرپوش کارهای خطایشان می کنند. دلم گرفت اشک در چشمم جمع شد و گفتم: _الهی به حق همون پرچم امام حسین(علیه السلام) خود امام حسین جواب کارش را بده و رسواش کنه. وسط حرفم گوشی شوهر خواهرم زنگ زد شماره ناشناس بود گوشی را برداشت: چشمانش گرد شد و زد روی بلندگو: _به شما اطلاع دادن که ماشینتون پیداشده فردابیاین کلانتری ۱۱به فلان آدرس. شوهر خواهرم با خوشحالی اشاره می کرد به دعایی که هنوز گفته نشده برآورده شد و من و خواهرم از خوشحالی گریه می کردیم. هستند در جامعه کسانی که از اسم دین، خدا و ائمه سوء استفاده می کنند هستند کسانی که از حاصل دسترنج و زحمت دیگران استفاده می کنند و زحمات مدت ها تلاش آن ها را یک شبه می برند اما خود همان ائمه جلوی این سوء استفاده ها رامی گیرند و بلاخره رسوا می شوند.
آخرین نظرات