«قارون» هرگز نمی دانست که روزی،
کارت عابر بانکی که در جیب ما هست
از آن کلیدهای خزانه وی که مردهای تنومند عاجز از حمل آن بودند، ما را به آسانی مستغنی می کند.
و «خسرو پرويز» پادشاه ایران نمی دانست که مبل سالن خانه ما از تخت حکومت وی راحت تر است.
و «قیصر» که بردگان وی با پر شترمرغ وی را باد میزدند، کولرها و اسپلیت هایی که درون اتاقهایمان هست را ندید.
و «هرقل» پادشاه روم که مردم به وی بخاطر خوردن آب سرد از ظرف سفالین حسرت میخوردند؛ هیچ گاه طعم آب سردی را که ما می چشیم نچشید…
و «خلیفه منصور» که بردگان وی آب سرد و گرم را باهم می آمیختند تا وی حمام کند،
هیچگاه در حمامی که ما براحتی درجه حرارت آبش را تنظیم می کنیم حمام نکرد.
بگونه ای زندگی می کنیم که حتی پادشاهان گذشته نيز این گونه نمی زیستند اما باز گله منديم! و هر آنچه دارائیمان زیاد می شود تنگدست تر می شویم…!
كمى متفاوت بنگريم…
آخرین نظرات