انگار با تمام شدن امتحانات، لوازم التحریر من هم ته کشیده بود.
برای کلاس یادداشت نویسی هیچ چیز دنبالم نبود.
پس به لوازم التحریری سر راهم که پیرمردی با وقار و مهربان بود رفتم و از او خودکار و هر چیزی که لازم داشتم خریدم.
وقتی قیمتش را پرسیدم با لبخند و مهربانی قیمتش را گفت.
با ماه قبل که برای امتحاناتم خودکار خریده بودم قیمتش فرقی نکرده بود تعجب کردم؛
این چند وقت همه چیز دوبار و سه بار گران شده بود، ولی این مغازه اجناسش را به قیمت قبل می داد.
چیزی نگفتم، اما او تعجب را از نگاه خواند و گفت:
ما قیمت اجناس را به همان قیمتی که قبلا خریدیم می دهیم تا وقتی که جنس جدید را با قیمت بیشتر، نخریم قیمت ها را زیاد نمی کنیم.
تبسمی کردم و گفتم:
_ خداخیرتان بدهد.
در زمانه ای که بعضی فروشنده ها، حتی، با توهم بالا رفتن قیمت دلار و طلا و چه و چه، بهانه ای برای زیاد کردن قیمت اجناس پیدا می کنند، وجود افرادی مثل این پیرمرد لوازم التحریر فروش، برکتی برای جامعه است.
هرچند مانند این افراد کم نیستند اما هرکسی می تواند به اندازه سهم خود، هرچند کم، نقشی در بهبود شرایط، ایفا کند.
آخرین نظرات