مفهوم شناسي
اعجاز
اعجاز از ماده «عجز» است و چند معنا براي آن ذکر شده است:
الف: ضعف و ناتواني (ابنمنظور، لسانالعرب،ج9، ص58؛ جوهري، صحاح اللغة، ج3، ص883؛ خليل، ترتيب العين، ج1، ص 215).
ب: درنگ کردن و تأخير داشتن (مفردات الفاظ قرآن، ج2، ص553).
ج: پايان و موخر چيزي (جوهري، همان، ج3، ص883؛ ابنفارس، معجم مغاييس اللغة، ج4، ص 233؛ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ج2، ص 553).
د: فوت و از دست رفتن (طريحي، مجمعالبحرين، ج4، ص124؛ خوري، اقرب الموارد، ص 747).
با دقت در اين معاني مي توان گفت معناي اصلي ماده عجز «ضعف» است و معاني ديگر به آن باز ميگردند، چون معناي مذکور، سبب يا نتيجه ضعف آن ميباشند. واژه اعجاز، از باب أفعال و به معناي ناتوان کردن است (خوري، همان، ص 747)، زيرا آورنده معجزه ديگران را از آوردن مثل آن ناتوان مي کند و ضعف آنان را براي انجام آن آشکار مي سازد.
اعجاز علمي قرآن: در اين اعجاز عناصر زير يافت ميشود.
1. نکته علمي که در موردش ادعاي اعجاز شده است، به روشني از آيه فهميده شود.
2. آن نکته علمي در عصر نزول قرآن با اسباب عادي قابل دسترسي نباشد.
3. صحت آن گزاره علمي، بعد از نزول قرآن کشف شود.
4. كسي پيش از نزول قرآن، به آن نکته علمي اشاره نکرد باشد.
نکته: اگر قبل از نزول قرآن، به صورت قولي نادر مطرح باشد، شگفتي قرآني است؛ نه اعجاز قرآن(ر.ک.به: رضايي، پژوهشي در اعجاز علميقرآن، ج1).
5. مطلب علمي که در موردش ادعاي اعجاز شده است، تنها احتمال در آيه باشد.
البته امکان و حتي وجود كاربرد لفظ در بيشتر از يک معنا در قرآن پذيرفته شده است. براي مثال، عبارتي قرآني مي تواند هم به گزارهاي علمي ناشناخته براي مردم اشاره داشته باشد، هم گوياي مسئلهاي باشد که مردم از آن اطلاع داشتهاند. با توجه به اين نکته، در مواردي که آيه علاوه بر مطلب اعجازي، بر مسائل ديگري نيز دلالت دارد، ممکن است خداوند نکته غير اعجازي را اراده کرده باشد؛ بنابراين نميتوان به طور قطع گزاره علمي را به آيه نسبت داد و آن را اعجازي علمي دانست.
موارد اعجاز از نگاه نويسندگان
در بسياري از تفاسير و تکنگاريهايي که در موضوع آيات نجومي قرآن به نگارش در آمده است، موارد فراواني از ادعاي اعجاز وجود دارد که آنها را نقل و بررسي ميكنيم.
قابل توجه اين که اين کتابها گاه به صراحت از واژه إعجاز علمي استفاده نميکنند و تعابيري چون، «رازگويي قرآن»، «پيشگوييهاي علمي قرآن»، «اسرار علمي قرآن» (سليمان، القرآن والعلم، ص53) يا «اخبار علمي قرآن» (نوفل، القرآن والعلم الحديث، ص 162) را به کار ميبرند.
1) مراحل خلقت
قرآن کريم در آيات فراواني به مدت آفرينش جهان اشاره کرده است. برخي از نويسندگان بيانهاي قرآن را در اين زمينه اعجازي علمي دانستهاند.
Gإِنَّ رَبَّكُمُ اللّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماوَاتِ والْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيامٍF (اعراف/54؛ يونس/3؛ هود/ 7؛ حديد/ 4)، «در واقع پروردگار شما، خدايي است که آسمان ها و زمين را در شش روز آفريد». تعبير ستة ايام در مورد آفرينش جهان در آيات ديگر (سجده/ 4؛ فرقان/ 59؛ ق/ 38) نيز آمده است.
ديدگاه مفسران
دکتر موريس بوکاي با ذکر اين نکته که در تورات سخن از شش روز متعارف است و خداوند در روز هفتم به استراحت ميپردازد و اين روز همان فاصله واقع بين دو طلوع يا دو غروب متوالي خورشيد براي ساکن زميني است، به توضيح واژه يوم در آيات خلقت ميپردازد و آن را به معناي «دوره» ميداند. او به کار رفتن يوم در اين معنا و نيز به ميان نيامدن سخن از روز هفتم را از عجايب علمي قرآن ميداند (بوكاي، مقايسهاي بين عهدين، قرآن و علم، ص183).
بررسي
مراحل آفرينش جهان، به طور اجمال، قبل از نزول قرآن در کتابهايي مانند تورات (کتاب مقدس/ سفر تکوين/ فصل اول و دوم) نيز مطرح بود و مردم جزيرةالعرب که با يهوديان مراوده داشتند، به طور طبيعي، از آن مطلع بودند. اين نکته به معناي نبود معيار چهارم در اين مورد است. از طرفي همانگونه که برخي صاحب نظران بيان کردهاند تقسيمبندي مراحل آفرينش، امري نسبي و با توجه به اعتبارهاي گوناگون است (رضايي اصفهاني، پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، ج1، ص 128)؛ بنابراين نميتوان «ستة ايام» را با تقسيمبندي علمي ويژهاي تطبيق داد؛ البته اين که در قرآن برخلاف تورات، روز هفتم و استراحت خدا مطرح نشده است، نشان از هماهنگي قرآن با علم دارد؛ گرچه در حدّ اعجاز نيست.
2) رتق و فتق
ديدگاههاي فراواني درباره آغاز آفرينش و مراحلي که جهان تاکنون پشت سر گذاشته، وجود دارد كه يکي از آنها فرضيه «انفجار بزرگ» (Big bang) است. برخي «رتق و فتق» را اشاره به اين مرحله دانسته و آن را معجزه علمي قرآن شمردهاند. Gأَوَلَمْ يرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقاً فَفَتَقْنَاهُمَاF (انبياء/30)؛ «آيا کساني که کفر ورزيدند اطلاع نيافتند که آسمانها و زمين پيوسته بودند، آن دو را گشوديم».
نکته علمي
نظريه «انفجار بزرگ» در اوايل قرن بيستم ارائه و با يافتههاي «ادوين هابل» (Edwin hubble) (1919م) تأييد شد (اريك، فيزيکنوين، ص51). «جرج لمايتر» (George lemaiter) بلژيکي و «ژرژ گاموف» (George gamow) روسي از اولين طرفداران اين نظريه بودند (نيكلسون، 186 پرسش و پاسخ نجومي، ص 135؛ عدالتي، اصول و مباني جغرافياي رياضي، ص 89).
نظريه مذکور که به نظريه «ابر چگال» نيز مشهور است (مكل گراهيل، واژه نامه نجوم و اختر فيزيک، ص20) ادعا ميکند که جهان آغازي داشت و به انتهايي ميرسد (عدالتي، همان، ص 89)؛ بنابراين روزگاري «آتشگويي» وسيع از گازهاي بينهايت چگال و سوزان با بيش از تريليونها درجه حرارت (جهان چگونه زاده شد، ص22) که بيشتر متشکل از هيدروژن و هليوم بود، وجود داشت. اين آتشگوي، 15 ميليارد سال پيش منفجر شد [انفجار بزرگ] و انبساط آن به شهادت تغيير مکان سرخ، هنوز ادامه دارد (عدالتي، همان، ص 89).
با گذشت زمان، تراکم ماده در بسياري از نقاط اين توده منبسط شونده گاز، پديد آمد. اين تراکمها، با جذب ماده از محيط اطراف رشد کردند و جهان به تودههاي بسيار عظيمي از گاز، که هريک ميرفت تا کهکشاني شود، تقسيم شد (مايد، نجوم به زبان ساده، ص155). از بين نظريههاي موجود، اين نظريه از لحاظ علمي مقبول ترين نظريه است.
ديدگاه مفسران
بسياري از مفسران، متصل بودن آسمان و زمين به هم و جدا شدن آنها از يكديگر را که در اين آيه مطرح شده است، بر فرضيه انفجار بزرگ تطبيق کرده و آن را معجزه علمي قرآن معرفي کردهاند. از جمله اين افراد ميتوان طنطاوي (طنطاوي، الجواهر في تفسير القرآن، ج10، ص199) و گودرز نجفي (نجفي، مطالب شگفتانگيز قرآن، ص17)، جواد افتخاريان (افتخاريان، قرآن و علوم روز، ص235) و محمد سامي (سامي، الاعجاز العلمي في القرآن الکريم، ص34) را نام برد. احمد محمد سليمان نيز اشاره قرآن به اين نکته علمي را نشانه علم غيب پيامبر و از اسرار علمي قرآن ميداند (سليمان، القرآن والعلم، ص53). سليم الجابي آيه را گوياي نظريه جديد اروپاييان (النظريه القرآنيه الکونيه حول خلق العالم، ص106) و عبدالرزاق نوفل اخبار علمي قرآن ميشمرد (نوفل، القرآن والعلم الحديث، ص162).
بررسي
برخلاف ادعاي برخي نويسندگان، (نجفي، همان، ص 17) فرضيه انفجار بزرگ به رغم شواهد بسيار، هنوز به اثبات قطعي نرسيده است و نميتوان آن را به عنوان فرضيهاي اثبات شده در نجوم دانست.
علاوه براين درباره رتق وفتق، احتمالاهاي ديگري هم ارائه شده است (براي آگاهي از ديدگاهها ر.ک. به: مسترحمي، قرآن و کيهانشناسي، ص92) که شواهد و رواياتي (كليني، اصولکافي، ج8، ص95؛ قمي، تفسير قمي، ج2، ص 70) هم آن را تأييد ميکند. از طرفي به گفته برخي صاحبنظران [1] آفرينش آسمان و زمين از جسمي بسيط در تورات اصلي نيز بود، بنابراين معيارهاي سوم، چهارم و پنجم در اين جا وجود ندارد و ادعاي اعجاز نميتواند صحيح باشد.
3) دخان
برخي از مفسران تعبير «دخان» در قرآن را اشاره به مرحلهاي از آفرينش جهان ميدانند که در برخي از فرضيههاي علمي به آن اشاره شده است. Gثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّماءِ وَهِي دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قَالَتَا أَتَينَا طَائِعِينَF (فصلت/11)؛ «سپس به آفرينش آسمان پرداخت، در حاليكه آن دود بود؛ و به آن [آسمان] و به زمين گفت: «خواه يا نا خواه بياييد» گفتند: «اطاعت کنان آمديم».
نکته علمي
جهان، طبق نظريه انفجار بزرگ، در مرحلهاي به صورت تودهاي از گاز بود که جزء اصلي آن هيدروژن و بقيه هليوم بود. اين گاز از مواد اوليه تشکيل دهنده جهان به شمار ميرود.
ديدگاه مفسران
برخي از مفسران با تفسير «دخان» به گاز، آيه را بر مرحلهاي از آفرينش جهان که تئوري انفجار بزرگ از آن به عنوان «گاز» ياد ميکند، تطبيق کرده و آن را معجزه علمي قرآن شمردهاند. از جمله اين افراد ميتوان جواد افتخاريان (افتخاريان، قرآن و علوم روز، ص 235) و محمد کامل عبد الصمد (محمد كامل، الاعجاز العلمي في الاسلام، ص 47) اشاره کرد. عبد الرزاق نوفل نيز آن را خبر علمي قرآن ميداند (نوفل، همان، ص 162).
بررسي و نقد
از ظاهر آيه استفاده ميشود که آسمانها و زمين مرحله دخان را پشت سرگذاردهاند و اين با نظريه «انفجار بزرگ» تا حدود زيادي هماهنگي دارد؛ ولي چون نظريهها درباره پيدايش جهان، متعدد است و هنوز هيچ کدام به طور قطعي به اثبات نرسيده است، نميتوان هيچ يک را به قرآن نسبت داد؛ البته اگر فرضيه انفجار بزرگ [مهبانگ] در آينده به صورت قطعي اثبات شود، ميتوان از آن براي اعجاز علمي قرآن استفاده كرد، ولي آن چه اکنون ميتوان گفت اين است که، فرضيه انفجار بزرگ هماهنگي شگفتانگيزي با ظاهر آيات دارد.
4) جاذبه عمومي
آسمان، كرهها و اجرام آسماني مانند سقفي، بالاي سر زمين قرار گرفتهاند؛ اما چرا اين سقف باعظمت که ستوني براي آن ديده نميشود، فرو نميريزد؟ آيا اين سقف ستوني ندارد يا ما نميبينيم؟ مفسران و دانشمندان قرآني، پاسخ اين پرسشها را در آيات سوره رعد و لقمان يافتهاند.
Gخَلَقَ السَّماوَاتِ بِغَيرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَاF؛ (لقمان/10)؛ «[خدا] آسمانها را بدون ستونهايي که آنها را ببينيد، آفريد».
Gاللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّماوَاتِ بِغَيرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَاF (رعد/2)؛ «خدا کسي است که آسمانها را، بدون ستونهايي که آنها را ببينيد برافراشت».
نکات علمي
دانشمندان فراواني به دنبال کشف علت سقوط نكردن اجرام آسماني يا منحرف نشدن آنها از مسيرشان بودهاند. نيوتن با ترکيب دو نيروي جاذبه عمومي (General gravitation) و گريز از مرکز، (براي آشنايي با اين دو اصطلاح ر.ک. به: برانلي زمين سياره شماره سه، ص128؛ انديشه پرواز، ص 162؛ جعفري، فرهنگ بزرگ گيتاشناسي جغرافي، ص267؛ ماير، ص190؛ دنياي ستارگان، ص150؛ و جهانهاي دور، ص42) حرکت زمين، سيارات، قمرها و ديگر اجرام آسماني در مدارهاي خود (اِ. اِي. رُي، درسهايي از ستارهشناسي، اصول و عمل، ص261) و گرد يکديگر را توجيه کرد و نيز به علت عدم تصادف و سقوط آنها پيبرد؛ البته برخي از محققان معتقدند قبل از نيوتن، اين ايده توسط دانشمندان مسلمان مطرح شده بود (فخررازي، شرح أسماءالله الحسني (لوامع البينات)، 53؛ نجفي، مطالب شگفتانگيز قرآن، ص 41).
ديدگاه مفسران
درباره ترکيب ادبي آيات اختلاف نظر هست. گروهي جمله GتَرَوْنَهَاF را صفت «عَمَد» ميدانند و آيه را اين گونه ترجمه ميکنند: «آسمانها را بدون ستوني که ديدني باشد، برافراشتيم) و اين وجود ستونهاي نامريي را براي آسمان اثبات ميکند. گروهي نيز Gبِغَيرِ عَمَدٍF را متعلق به جمله ترونها ميدانند که در اين صورت آيه ميگويد: (همانگونه که ميبينيد آسمان بدون ستون است».
آيت الله مکارم شيرازي با ترجيح دادن ترکيب اول، آيه را اشاره به توازن نيروي جاذبه و دافعه ميداند و اين نکته علمي قرآني را معجزه علمي به شمار ميآورد (مكارم، پيام قرآن، ج 8، ص 146؛ همو، تفسير نمونه، ج 17، ص 29).
آيت الله حسين نوري، نيز با اشاره به اين نکته، لزوم تناسب بين ستون و چيزي را كه بر آن تکيه کرده است، يادآور ميشوند و مينويسند:
«نيروي جاذبه و ساير قوانين حرکت مربوط به اين اجرام با نظام دقيق و فرمول مخصوص خود مورد محاسبه قرار گرفته است تا توانسته هر يک از آنها را در ارتفاع و مدار معين در طي ميلياردها سال نگاه بدارد».
ايشان اينگونه تعابير قرآني را سرشار از لطافت و اعجاز ميداند (نوري، دانش عصرفضا، ص55). دکتر رضايي اصفهاني (پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، ج1، ص166) و عبدالرئوف مخلص (جلوههايي جديد از اعجاز علمي قرآن، ص17) نيز با اشاره به اين نکته علمي در آيه، آن را اعجازي علمي از قرآن ميدانند.
بررسي
علاوه بر رواياتي که از معصومان (بحراني، البرهان في تفسير القرآن، ج5، ص 157؛ حويزي، نورالثقلين، ج5، ص121؛ مشهدي، تفسير کنزالدقائق، ج12، ص409) در تاييد ترکيب اوّل وجود دارد، دلايل و شواهدي ديگري (مسترحمي، همان، ص278) نيز بر ترجيح اين ترکيب هست و چون تفکر رايج در زمان نزول قرآن و حتي قرنها بعد از آن، اين بود که ستارگان و سيارات بر روي افلاکي چسبيدهاند و اين مسئله مانع سقوط آنها ميشود، طرح نيرهاي نگاهدارنده توسط قرآن ميتواند اعجاز به شمار آيد. در عين حال، جمع بودن واژه عمد ميتواند اشاره به نيروهاي ديگري نيز باشد که تاکنون کشف نشدهاند.
5) گسترش آسمان
گسترش آسمانها از جمله مسايل علمي است که با پيشرفتهاي نجومي در زمينه نورشناسي، مطرح و مطالعه شده است. به نظر برخي دانشمندان و مفسران مسلمان و غير مسلمان، قرآن در سوره ذاريات که از گسترش آسمانها سخن ميگويد، به اين نکته علمي اشاره ميكند. بسياري از اين بزرگان اين کلام قرآن را اعجازي علمي ميدانند.
Gوَالسَّماءَ بَنَينَاهَا بِأَيدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَF؛ (ذاريات/ 47) «وآسمان را با قدرت بنايش کرديم و به قطع ما گسترش دهندهايم».
نکات علمي
کيهانشناسان معتقدند كه پس از انفجار بزرگ، اجزاي تشکيل دهنده عالم از هر سو پراکنده شدند و اين حرکت در جهات مختلف ادامه دارد (رضوي، آغاز و انجام جهان، ص75؛ انفجار بزرگ، ص47). آنان با تجزيه نور ستارگان، اين نظريه علمي را تا حد زيادي تقويت کردهاند (جعفري، فرهنگ بزرگ گيتاشناسي (جغرافيا)، ص138؛ جهان سحرآساي نجوم، ص125) و با اندازهگيري ميزان قرمزگرايي (Red shift) نور ستارگان توانستهاند سرعت گسترش جهان را اندازه بگيرند (ايزاك، کوازارها، تپ اخترها و سياهچالها، ص26؛ سبحاني، قريب، زمين در فضا، ص18؛ استفن، تاريخچه زمان، ص58؛ ساختارستارگان و کهکشانها، ص 251).
ديدگاه مفسران
نويسندگان تفسير نمونه، پس از نقل برخي ديدگاههاي گذشتگان در تفسير آيه، بعضي نظرهاي کيهانشناسان درباره گسترش جهان را بيان كرده و آيه را هماهنگ با جديدترين يافته علمي دانسته و نوشتهاند:
«اين درست همان چيزي است که امروزه به آن رسيدهاند که تمام کرات آسماني و کهکشانها در آغاز در مرکز واحدي جمع بوده [با وزن مخصوص فوقالعاده سنگين]، سپس انفجار عظيم و بينهايت وحشتناکي در آن رخ داده است و بدنبال آن اجزاي جهان متلاشي شده و به صورت کرات درآمده و به سرعت در حال عقبنشيني و توسعه است» (مكارم، تفسير نمونه، ج 22، ص 375).
نويسندگان کتابهاي الاعجاز العلمي في القرآن، ص35؛ الاعجاز العلمي في الاسلام، ص55) موسوعة الاعجاز العلمي في القرآن، ص49)، السماء في القرآنالکريم، ص75) از افرادياند که با پذيرفتن اين تفسير، آن را اعجازي علمي ميدانند.
بررسي
مطابقت ظاهر آيه با يافتههاي اخير کيهانشناسي مبني بر گسترش آسمانها، برخي را بر آن داشته است که اين نظريه علمي را به قرآن استناد دهند و چون اين مطلب علمي، در زمان نزول و حتي تا قرون اخير بر همگان پوشيده بود، بيان آن توسط قرآن را اعجازي علمي بدانند؛ ولي به نظر ميرسد تا زماني که نظريه توسعه جهان و آسمانها، به طور قطعي به اثبات نرسد، نسبت دادن آن به قرآن صحيح نيست؛ اگر چه ميتواند به عنوان احتمالي در تفسير آيه ارائه و در صورت اثبات قطعي، اعجازي علمي شمرده شود.
6) پيچيده شدن آسمان
قرآن کريم از درهم پيچيده شدن آسمانها در آينده و بازگشت آنها به حالت و صورت اوليه، سخن ميگويد و آن را يکي از ويژگيهاي آسمان در آستانه قيامت معرفي ميکند.
Gيوْمَ نَطْوِي السَّماءَ كَطَي السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ كَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ وَعْداً عَلَينَا إِنَّا كُنَّا فَاعِلِينَF (انبياء/ 104. طي الارض در آيه 67 سوره زمر نيز آمده است)؛ «([همان] روزي که آسمان را همچون پيچيدن طومارنامهها، در مينورديم همانگونه که نخستين آفرينش را آغاز کرديم آن را باز ميگردانيم [اين] وعدهاي است بر عهده ما؛ که قطعاً ما [آن را] انجام ميدهيم).
نکات علمي
بنابر برخي فرضيهها، گسترش جهان در آينده متوقف و انقباض جهان (Big crunch) آغاز خواهد شد، تا اين که جهان به حالت اوليه پيش از گسترش برگردد. انيشتين در نظريه «نسبيّت» پيشگويي کرد که انحناي فضا، زمان با چگالي جرم ـ انرژي عالم متناسب است. به بيان سادهتر اگر جرم ـ انرژي کافي در عالم وجود داشته باشد. گراني مربوط به اين جرم ـ انرژي ميتواند انبساط عالم را متوقف کند و اگر جرم ـ انرژي کافي نباشد، عالم براي هميشه منبسط خواهد شد. چگالي لازم براي هر مدل با کمک فرمولهايي محاسبهپذير است.
اکتشافهاي جديدي که از ماده تاريک موجود در کهکشانها و نيز جرم سياهچالها به عمل آمده است، سررشتههايي از جرم ـ انرژي کافي براي بسته بودن عالم را به دست ميدهد و اين يعني عالم گراني کافي را دارد تا به انبساط خود پايان دهد (نجوم ديناميکي/ 556).
ديدگاه مفسران
يکي از نويسندگان معاصر از يافتههاي جديد علمي براي تفسير آيه کمک ميگيرد و رهآوردهاي علم جديد در اين رابطه را گواه اعجاز علمي قرآن مي داند. وي پس از اشاره به اين نکته علمي که بين اجزاي تشکيل دهنده اجزاي هر اتم، فضاي خالي زيادي وجود دارد و اگر آن اجزا در هم فشرده شوند، حجم اجسام بسيار کوچک ميشود، مينويسد:
«اگر ما بتوانيم هر چيز موجود در کائنات را به نحوي در هم بپيچانيم که فضاي داخلي و اندروني آنها نابود گردد، در آن صورت حجم کلي کائنات لايتناهي کنوني بيشتر از حجم سيبرابر قطر کره خورشيد نخواهد بود!» (جلوههايي جديد از اعجاز قرآن کريم/ 31).
دکتر زغلول محمد نجار (السماء في القرآن، ص181) و عدنان شريف (من علم الفلک القرآني، ص36) نيز اشاره قرآن به اين نکته علمي را معجزه علمي قرآن ميدانند.
بررسي
با توجه به اين که نظريه انقباض جهان هنوز به صورت قطعي اثبات نشده است، نميتوان آن را به آيه نسبت داد؛ ولي ميتوان رازگويي هاي قرآن به حساب آورد و اگر روزي به اثبات رسيد؛ ميشود اعجازي علمي معرفي کرد.
7) آسمان داراي بازگشت
خداوند متعال به «آسمان داراي بازگشتن» قسم ياد کرده است و اکتشافهاي علمي درباره جوّ باعث شده است که برخي مفسران با تطبيق، آيه، را معجزه علمي بدانند. Gوَالسَّماءِ ذَاتِ الرَّجْعِF؛ (طارق/ 11)؛ (سوگند به آسمان صاحب (باران) بازگشته).
نکته علمي
جوّ اطرف زمين همچون لايهاي محافظ، مانع از ورود و خروج بسياري از چيزها از زمين ميشود و آنها را باز ميگرداند.
الف: بازگشت چيزهايي که از زمين به آسمان ميرود، مانند بخار آب، امواج راديويي و اشعه مادون قرمز [که هنگام شب به صورت حرارت به زمين بر ميگردد].
ب: بازگشت چيزهايي که از اعماق آسمان به طرف جوّ زمين ميآيند و توسط جوّ برگردانده ميشوند، مانند اشعه ماوراءبنفش و برخي اشعههاي ناديدني کيهاني و شهابها.
ديدگاه مفسران
برخي از نويسندگان مراد از آسمان در آيه را جوّ اطراف زمين، و منظور از بازگشت (رجع) را آن چه گذشت، ميدانند. دکتر زکريا هميمي (الاعجاز العلمي في القرآن الکريم، ص189) و يوسف الحاج احمد، (موسوعة الاعجاز العلمي في القرآن، ص 353) با اشاره به همين تفسير آيه، را اعجازي علمي ميدانند.
بررسي
آسمان هم خودش ميتواند داراي بازگشت باشد و هم برخي چيزها را انعکاس دهد. بازگشت آسمان [کرههاي آسماني] به حالت دود اوليه يا بازگشت دوباره برخي گازها به طبيعت، طلوع و غروب سيارهها و ستارگان و بازگشت باران و برخي امواج و اشعهها به زمين يا بازگرداندن آنها به اعماق فضا، ميتواند از مصاديق «رجع» باشد؛ اگرچه با توجه به آيه بعد که از شکافته شدن زمين سخن ميگويد، تفسير رجع به باران، تناسب و ارتباط بين دو آيه را بيشتر برقرار ميکند. پس منحصر کردن سماء به جوّ و اختصاص دادن رجع به مصداق خاص، صحيح به نظر نميرسد. از سويي ديگر چون بعضي از مصاديق رجع براي مردم عصر نزول آشکار بود، نميتوان آيه را اعجاز علمي شمرد؛ زيرا بنابر آن چه گفته شد، معيارهاي چهارم و پنجم در مورد آيه وجود ندارد.
8) آسمان مکاني محفوظ
قرآن در آيات متعددي آسمان را سقفي محفوظ معرفي ميکند؛ اما اين را كه آسمان از چه چيزهايي حفظ شده است، دانشمندان و مفسران بررسي كردهاند. Gوَجَعَلْنَا السَّماءَ سَقْفاً مَّحْفُوظاًF (انبياء/32. موضوع حفظ آسمان در فصلت/12؛ صافات/ 7؛ بقره/ 255؛ حجر/ 17 نيز آمده است)؛ «و آسمان (= جوّ) را سقف محفوظى قرار داديم».
نکته علمي
جوّ زمين همچون سپري، از ورود بسياري از اجرام و پرتوهاي مضرّ به زمين جلوگيري ميکند. اجرامي همچون شهابها با برخورد و اصطکاک با جوّ، ذوب ميشوند و پرتوهايي همچون ماوراي بنفش بازتاب داده ميشوند (عدالتي، همان، ص 257؛ ماير، نجوم به زبان ساده، ص 226؛ جعفري، همان، ص124).
ديدگاه مفسران
نويسندگاني همچون گودرز نجفي (مطالب شگفتانگيز قرآن، ص73)، دکتر محمد راتب النابلسي (آيات الله في الآفاق، ص49) و محمود ابن عبدالرؤف القاسم (في مسير الاعجاز العلمي في القرآن، ص100) با بيان نقش جوّ در محافظت زمين از شهاب سنگها و پرتوهاي مضر آسماني، اشاره آيه شريفه به آن را اعجاز علمي دانستهاند.
بررسي
مراد از «سماء» در آيه ميتواند جوّ باشد؛ تعبير «سقف» نيز آن را تأييد ميکند، جوّ از ورود برخي از پرتوهاي مضر کيهاني حفظ شده و اين امر، زمين را از خطرهاي بسياري حفظ ميکند و نيز ممکن است مراد حفظ از فساد و پراکنده شدن از اطراف زمين باشد؛ اما چون در آيات متعدد ديگري از حفظ آسمان از ورود شيطانها سخن به ميان آمده است (صافات/ 7؛ فصلت/ 12؛ بقره/ 255؛ حجر/ 17)، احتمال دارد مراد از آسمان در اين آيه هم آسمان معنوي و مراد از حفظ، پاسداري از ورود شيطانها باشد و در اين صورت، آيه از موضوع بحث خارج است.
6) آسماني آراسته
آسمان شب يکي از جلوههاي زيباي طبيعت است. خداوند در آيات قرآن به زيباييهاي فضاي سياهي که در آن نقطههايي نوراني مانند چراغ چشمک ميزنند، اشاره ميکند و آن را نشانهاي بر عظمت خويش ميداند.
Gإِنَّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِF (صافات/6. تزيين آسمان دنيا در
فصلت/ 12؛ ملک/ 5 نيز آمده است)؛ «در حقيقت، ما آسمان نزديك را با زيور سيّارهها آراستيم».
ديدگاه مفسران
نويسندگان تفسير نمونه ستارگان ديده شدني را بخشي از آسمان اوّل ميدانند که از همه آسمانها به ما نزديکتر است و با اشاره به فرضيه حاکم در زمان نزول قرآن که فلک هشتم [آسمان هشتم] را داراي ستارگان ثوابت ميدانست، پيروي نكردن قرآن از آن فرضيه نادرست را معجزه زنده قرآن ميدانند (مكارم، تفسير نمونه، ج19، ص17).
بررسي
با دقت در تعبير «السماء الدنيا» که آسمان به صورت مفرد آمده و به دنبال آن واژه دنيا ذکر شده است، ميتوان دريافت که اين آسمان دنيا و نزديک، آسمان اوّل است که ستارگان و ديگر اجرام در آن شناورند و آنچه از فضا تاکنون کشف شده، همه بخشي از اين آسمان است و اگر زماني آسمانهاي بيستاره کشف شود ميتواند شاهدي بر اين تفسير باشد؛ اما پيروي نكردن از آموزههاي هيئت بطلميوسي نميتواند به تنهايي اعجاز قرآن را اثبات کند.
10) آسمان؛ ساختمان وارهاي منسجم
از نگاه قرآن، آسمان همچون ساختماني است که با قدرت و علم الهي بنا شده است و اجزاء و مصالحي دارد که هر کدام در جاي مناسب خود قرار گرفتهاند و ارتباط محکم و استواري با يکديگر دارند.
Gوَالْسَّمَاءَ بِنَاءًF (بقره/ 22؛ غافر/ 64. بناي آسمان در: شمس/ 5؛ نازعات/ 27 و 47؛ نبأ/ 12؛ ق/ 6 نيز آمده است)؛ «و آسمان را بنايى براى شما قرار داد».
ديدگاه مفسران
برخي از مفسران مراد از «بناء» را متصل کردن اجزاي متفرق ميدانند که باعث جمع شدن آنها و تشکيل يک شي واحد ميشود. خداوند نيز همين کار را با ستارگان و سيارهها انجام داده است، به گونهاي كه هر کدام را در ارتباط و فاصله خاصي با ديگري قرار داده و بين آنها نوعي قدرت جذب ايجاد کرده است که مانع خروج آنها از مدارشان ميشود و به اين صورت آسمان را همچون بنايي مستحکم آفريده است. عبدالرحيم مارديني با اشاره به اين نکته، آن را اعجازي علمي قرآن ميداند و مينويسد:
«آيه 22 سوره بقره به طبقات آسمان اشاره ميکند که هرکدام همچون سقف و بنايي بر روي زمين قرار دارند و اجرام آسماني در حالي که يکديگر را جذب ميکنند، در آن شناورند» (ماريني، موسوعة الاعجاز العلمي في القرآن، ص 47).
بررسي
اگرچه لازمه تشبيه آسمان به ساختمان، وجود نيروهايي است که آسمان را همچون بنايي محکم، از فروپاشي حفظ کند، اما چون وجود اين نيروها، به روشني از آيات فهميده نميشود، نميتوان آيه را در پي بيان آن دانست و به دليل نبود معيار اوّل، ادعاي اعجاز در اينباره اثباتپذير نيست.
11) حرکت در مسير خميده و تاريک
تاريکي مطلق فضاي بالاي جو، او ويژگيهاي آسمان است که يافتههاي علمي کيهانشناسان و فضانوردان به آن شهادت ميدهد. از ديگر ويژگيهاي آسمان اين است که مسير حرکت در آن هميشه به صورت خميده و منحني است و نميتوان در آسمان، در خط مستقيم حرکت کرد.
Gوَلَوْ فَتَحْنا عَلَيهِم بَاباً مِّنَ السَّماءِ فَظَلُّوا فِيهِ يعْرُجُونَ لَقَالُوا إِنَّمَا سُكِّرَتْ أَبْصَارُنَا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَّسْحُورُونَF (حجر/14 و 15)؛ «و اگر (بر فرض) درى از آسمان بر آنان مىگشوديم و پيوسته از آن بالا مىرفتند؛ حتماً مىگفتند: «ما فقط چشمبندى شدهايم؛ بلكه ما گروهى جادوزدهايم!».
ديدگاه مفسران
دکتر راغب ذغلول محمد النجار، پس از نقل شأن نزول آيه، آن را گوياي عناد و لجاجت برخي از کفار ميداند که حتي اگر درهاي آسمان گشوده شود و به آسمان بروند و عظمت خلقت الهي را ببينند، باز انکار ميكنند و چشمان خويش را متهم ميسازد که نميبينيد و ميگويند ما تحت تأثير سحر قرار گرفتهايم. ايشان آيه را شامل دقايق علمي ميداند که قرآن با اشاره به آنها، اعجاز خويش را به اثبات رسانده است. اين نويسنده صاحب نظر نکات علمي آيه را اينگونه بيان ميکند:
1. واژه «باب» در آيه شريفه به اين نکته اشاره دارد که برخلاف عقيده گذشتگان که آسمان را فضايي خالي ميپنداشتند، آسمان پر از موادي است که پس از انفجار بزرگ بر جاي مانده و همچون ساختماني محکم است و درهاي مخصوصي دارد.
2. فعل «يعرجون» (بالا رفتن، ميل و انحنا داشتن) در آيه به حرکت منحني در فضا اشاره دارد؛ زيرا به خاطر وجود ميدانهاي مغناطيسي و جاذبة مواد در فضا، هر چيزي بخواهد در آسمان حرکت کند، به يک سمت کشيده شده و مسيرش متمايل ميگردد.
3. سخني که از زبان کفّار نقل شده، معجزه است؛ چرا که بسته شدن چشم و پوشيده شدن آن هنگام عروج به آسمان را بيان ميکند و اين به تاريکي فضاي بالاي جو اشاره دارد.
4. فعل «ظلوا» که بر ادامه داشتن کار دلالت ميکند، اشاره دارد که تاريکي، تمام آسمان را فرا گرفته و تا هر کجا پيش برويم، تاريک است (زغلول، السماء في القرآنالکريم، ص405؛ يوسف حاج احمد، موسوعة الاعجاز والعلمي في القرآن، ص34).
بررسي
خداوند متعال از ابتداي سوره حجر تا آيه چهارده از لجاجت و عناد برخي کفّار خبر ميدهد و با دلداري به پيامبر، اعلام ميکند که حتّي اگر معجزههايي که خواستهاند، ارائه شود، ايمان نخواهند آورند. خداوند در آيات پانزده و شانزده سوره حجر ميفرمايد: حتّي اگر دري از آسمان به روي آنان گشوده شود و خودشان به آسمان بالا روند، هنوز از روي لجاجت اين معجزه را نميپذيرند و ميگويند ما به واقع به آسمان نرفتيم؛ بلکه چشمبندي بود و ما سحر شدهايم.
با توجه به معناي لغوي عرج (فيومي، مصباحالمنير، ص401؛ جوهري، صحاح اللغة، ج1، ص 328؛ فيروز آبادي، قاموس المحيط، ج1، ص306). به کار رفتن فعل «يعرجون» در اين آيه و مشتقّات آن در ديگر آيات که همگي درباره حرکت در آسمان است (سبأ/ 2؛ معارج/3 و4؛ سجده/5 و زخرف/ 33)، ميتوان آن را اشاره به خميدگي و متمايل بودن سير حرکت در فضا دانست؛ بعيد به نظر ميرسد عبارت «انّما سکّرت ابصارنا» به تاريکي آسمان بيرون جو اشاره داشته باشد؛ چرا که آيه ميفرمايد کفّار از روي لجاجت، آن چه را واقعاٌ ديدهاند، انکار ميکنند و چشمان خود را متهم ميسازند و به دروغ ميگويند ما سحر شدهايم؛ اما اگر به خاطر تاريکي بالاي جوّ اين حرف را بزنند و بگويند چيزي نديديم، اين سخن لجاجت آنان را مشخص نميکند و باسياق آيات گشته مرتبط نيست و با غرض آيه نيز ناهماهنگ است.
12) هفت آسمان
قرآن در پنج آيه با عبارت Gسَبْعَ سَمَاوَاتٍF (بقره/ 29؛ فصلت/12؛ ملک/ 3؛ نوح/15؛ طلاق/12) و در دو آيه به صورت Gالسَّماوَاتُ السَّبْعُF (اسراء/44؛ مومنون/86) به صراحت از آسمانهاي هفتگانه سخن گفته است. بسياري از مفسران (طبرسي، مجمعالبيان، ج7، ص161؛ طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج15، ص22؛ ابنكثير، تفسير القرآن العظيم، ج5، ص409) دو عبارت Gسَبْعَ طَرَائِقَF (مومنون/ 17) و Gوَجَعَلْنَا سِرَاجاً وَهَّاجاًF (نبا/ 13) را نيز اشاره به آسمانهاي هفتگانه ميدانند. Gاللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَماوَاتٍF (طلاق/12)؛ «خدا كسى است كه هفت آسمان را آفريد». يکي از محققان با اشاره به برخي اکتشافهاي جديد درباره کهکشانها، موضوع هفت آسمان را از معجزههاي علمي قرآن شمرده است (پاكنژاد، اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، ج1، ص 111).
بررسي
به نظر ميرسد تطبيق هفت آسمان به کهکشانهاي کشف شده درست نباشد؛ زيرا آن چه از ستارگان كه در آسمان ديده ميشوند همگي متعلق به آسمان اولاند. شاهد اين ادعا، آياتياند که ستارگان را تزييني براي آسمان دنيا (نزديکتر) ميدانند. ماهيت آسمانهاي ديگر براي ما معلوم نيست؛ علاوه بر اين که ممکن است عدد هفت در اين آيهها، عددي کنايي و گوياي کثرت آسمانها باشد. مسئله هفت آسمان در دورانهاي قبل از اسلام نيز مطرح بود و گواه آن، آيه 15 سوره نوح است که موضوع هفت آسمان را از زبان حضرت نوح7 نقل مي کند و احتجاج آن حضرت به وسيله هفت آسمان بر مشرکان، گوياي اين است که آنان اين موضوع را پذيرفته بودند. با توجه به آن چه گفته شد، اين ادعا معيارهاي اول و چهارم را ندارد و پذيرفتني نيست.
13) سختي تنفس در طبقات بالاي جو
خداوند متعال در سوره انعام، حالت کسي را که ايمان نميآورد و سينهاش تنگ ميشود، به کسي تشبيه ميكند، که در آسمانها بالا ميرود. چيستي وجه شبه در اين تشبيه، ذهن بسياري از مفسران را به خود مشغول کرده است.
Gوَمَن يُرِدْ أَن يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً حَرَجاً كَأَنَّمَا يَصَّعَدُ فِي السَّماءِF (انعام/ 125)؛ «و هر كس را كه بخواهد (به خاطر اعمالش) در گمراهىاش وا نهد، سينهاش را تنگِ تنگ مىكند؛ گويا مىخواهد در آسمان بالا برود».
نکات علمي
اقيانوسي از هوا به نام جوّ، پيرامون کره زمين را احاطه کرده است. هوايي که جوّ را تشکيل داده، مخلوطي از چند گاز است؛ البته نه به صورت ترکيب شيميايي. 71% حجم اين مخلوط نيتروژن و21% آن اکسيژن و کمتر از 1% آن آرگون است و مقدار بسيار کمي گاز کربنيک و بخار آب دارد (اتمسفر، ص 29 و سيارات و اقمار، ص63).
نيمي از جوّ تا ارتفاع 5/5 کيلومتري قرار دارد و به طور کلي کل جوّ در ارتفاع 10 کيلومتري از زمين قرار دارد. گازهاي تشکيلدهنده جوّ به علت نيروي گرانش، وزن و فشار دارند و لايههاي بالايي بر لايههاي پاييني فشار ميآورند و غلظت آن را افزايش ميدهند؛ بنابراين ميزان فشار در لايههاي پاييني بيش از لايههاي بالايي است (عدالتي، ص 253؛ ماير، نجوم به زبان ساده، ص224؛ مباني هواشناسي، ص 100).
ديدگاه مفسران
آيت الله مکارم تشبيه در آيه را از قبيل تشبيه معقول به محسوس و معجزه اي علمي ميداند؛ زيرا قرآن جمود فکري و تعصب گمراهان لجوج در پذيرش اسلام را، به تنگي نفس حاصل از کمبود اکسيژن براي کسي که به آسمان صعود ميکند، تشبه کرده است (تفسيرنمونه، ج5، ص435؛ پيام قرآن، ج8، ص179). گودرز نجفي (مطالب شگفتانگيز قرآن، ص70) و دکتر سلمان داود السعدي (الاسرارالکون في القرآن، ص110) نيز اين نکته را، اعجازي علمي ميدانند. علامه معرفت با اشاره به اين که فعل «يصّعّد» از ماده «الصُعداء» به معني «به سختي نفس کشيدن» است، آيه را در صدد تشبيه زندگي بدون ايمان، به زندگي و تنفس در آسمان و خارج از جوّ ميداند و آن را اعجاز علمي ميشمارد (التمهيد في علوم القرآن، ج 6، ص 117).
بررسي
با توجه به اينکه برخي از لغويها سختي و مشقت را نيز جزء معاني مادّه صعد معرفي ميكنند (ازهري، تهذيب اللغة، ج2، ص6؛ ابنفارس، مقاييساللغة، ج2، ص9) و واژه «الصُعَداء» را از همين ماده و به معناي نفس کشيدن با سختي، عميق و طولاني ميدانند (مقاييس اللغة، ج2، ص9؛ فيروزآبادي، همان، ج1، ص 428) و نيز با عنايت به دقت در تشبيه در آيه، و به کار رفتن حرف جرّ «في» به جاي «الي»، ميتوان آيه را اشاره به يافتههاي جديد علمي پيرامون کمبود اکسيژن در طبقات بالاي جوّ دانست و آن را اعجازي علمي از قرآن شمرد.
14) شکافهاي زمين
خداوند متعال در سوره طارق از خلقت انسان، زندگي، معاد و بازگشت او به سوي خدا سخن ميگويد و به زميني صدع دارد، قسم ياد کرد ميكند و با اين قسمها، بر وقوع حتمي قيامت و حسابرسي را تأکيد ميکند.
Gوَالْأَرْضِ ذَاتِ الصَّدْعِF (طارق/ 12)؛ «سوگند به زمين شكافدار!».
ديدگاه مفسران
دکتر عدنان الشريف با استناد به يافتههاي اخير دانشمندان ژئوفيزيک، مراد از صدع را شکافهاي بين قارهها ميداند و مينويسد:
«کرهزمين قطعه واحدي نيست؛ بلکه به چند تکّه عمده تقسيم ميشود که شکافهايي به عمق بيش از صد کيلومتر بين آنها وجود دارد».
ايشان اين نکته علمي را که قرآن به آن اشاره کرده است، از معجزههاي علمي قرآن ميشمارد (الشريف، من علوم الارض القرآنيه، ص 26).
بررسي
ديدگاهها درباره «صدع الارض» متفاوت است. مفسران آن را به شکافته شدن زمين با گياه، (مجمعالبيان، ج10، ص472؛ تفسيرتبيان، ج10، ص326؛ تفسير مراغي، ج30، ص 116؛ تفسير الميزان، ج20، ص432؛ تفسير روحالمعاني، ج3، ص 99) چشمهها و رودها يا به دست انسانها (تفسير نوين، ص135؛ تفسير هدايت، ج 18، ص 23) ميدانند. برخي نيز با مرتبط دانستن صدع زمين با رجع آسمان که در آيه قبل آمده است، آن را اشاره به شکافها و درههاي عميقي در پوسته زمين مي دانند که به دليل بازگشت (رجع) دو اعتدال [که گردش آن بيست و شش هزار سال به طول ميانجامد و محور زمين هر بيست و شش هزار سال يک بار دور ميزند]، ايجاد ميشود (معرفت، التمهيد في علوم القرآن، ج 6، ص107). از آنجا که واژه رجع به معناي باران نيز به كار ميرود و ميتواند قرينه بر شکافته شدن زمين به واسطه گياهان باشد؛ نميتوان تفاسير ديگر را ترجيح داد و آن را اعجازي علمي دانست؛ زيرا معيار پنجم در اين مورد وجود ندارد.
15) گسترش زمين
خداوند در قرآن به گسترش زمين، که از نعمتهاي بزرگ الهي و زمينهساز حيات روي زمين است، اشاره ميکند. Gوَالْأَرْضَ مَدَدْنَاهَاF (حجر/19؛ ق/7. مدّ الارض در آيه 3 سوره رعد نيز آمده است)؛ «و زمين را گسترانديم».
ديدگاه مفسران
محمد متولي شعراوي (از مفسران و نويسندگان صاحبنظر عرب) كروي بودن زمين را از اين آيات استفاده کرده است. وي اينگونه بر فهم خويش استدلال ميکند:
«مدّ در لغت به معناي گسترش است. اين آيات شريفه نيز مطلق زمين را گسترده و مبسوط ميدانند؛ نه سرزمين خاصي را، و چون ما هر جاي زمين که برويم، زمين در چهار طرف ما گسترده شده است، ميتوان فهميد که زمين کروي شکل است؛ چرا که پهن بودن زمين در چهار جهت، آن هم در همه جاي زمين تنها با اين شکل هندسي سازگاري دارد» (متولر، معجزةالقرآن، ج1، ص92).
او بيان اين ويژگي را از معجزات قرآن ميداند و علت اينکه خداوند متعال کرويت زمين را با فعل «مدّ» بيان کرده است، اين نکته ميداند که قرآن خواسته از کلماتي بهره بگيرد که با مفاهيم رايج در بين مردم عصر نزول مخالفتي نداشته باشد و در عين حال بتواند حقيقت را نيز بيان کند.
بررسي
«مدّ الارض» به گسترده شدن زمين اشاره دارد که پس از خلقت اوليه ايجاد شد. اين گسترش ميتواند به واسطه سرد شدن مواد مذاب اوليه تشکيل دهنده زمين، فرو رفتن يا تبخير آبي که زمين را فرا گرفته بود (عدالتي، ص248) باشد که باعث شد بر سطح زمين افزوده شود که در ظاهر به صورت «پهن و کشيده شدن زمين بر روي مواد مذاب يا آب» جلوهگر ميشود.
با اين حال نميتوان ادعا کرد كه اين آيات در پي بيان کروي بودن زمين است؛ زيرا اثبات اين مدعا که، اين آيات به روشني به پهن و گسترده بودن زمين در تمام نقاط کره زمين، آن هم در چهار جهت اشاره دارد؛ مشکل است و معيار اول در اين جا وجود ندارد و ادعاي اعجاز اثباتپذير نيست.
16) مشرقين و مغربين
تثنيه بودن مشرق و مغرب در برخي آيات، توجه برخي مفسران را به خود جلب کرده است و آنان اين آيهها را با کروي بودن زمين سازگار ميدانند.
Gرَبُّ الْمَشْرِقَينِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَينِF (رحمن/ 17. تعبير مشرقين در زخرف/ 38 نيز آمده است)؛ «(او) پروردگار دو خاور و پروردگار دو باختر است».
ديدگاه مفسران
اين آيه به نظر برخي مفسران زمين را به دو نيم کره تقسيم کرده است؛ نيمکرهاي که در تاريکي شناور است و مشرقي و مغرب ندارد؛ نيمكرهاي که روشن است و مشرق و مغرب دارد و چون زمين نيم دور به دور خود مي چرخد، نيمه ديگر صاحب مشرق و مغرب ميگردد و نيمه اول مشرق و مغرب خويش را از دست ميدهد. با اين حساب، کره زمين در عموميت خود دو مشرق و دو مغرب جداگانه دارد (متولي، همان، ج1، ص24؛ اعجازالقرآن في علوم الجغرافية، ص83؛ ترجمه سبحاني، مرزهاي اعجاز، ص122؛ خويي، البيان في تفسير القرآن، ص 75). يكي از مفسران با ذکر اين احتمال آيه را اشاره به حرکت وضعي زمين و معجزه علمي ميداند که مردم تا مدتها پس از پيامبر اسلام9 هم از آن بياطلاع بودند (طيب، تفسير اطيب البيان، ج12، ص 376).
بررسي
وجود دو مشرق و دو مغرب همان گونه که با حرکت زمين سازگاري دارد، با سکون زمين نيز تصورپذير است. علاوه بر اين، حرکت زمين، قبل از نزول قرآن نيز مطرح بود و دانشمنداني چون ابرخس (161ق. م)، ارسطرخس ساموسي و فيثاغورث حکيم، از آن سخن ميگفتند (زماني، هيئت و نجوم اسلامي، ج 1، ص 77)، پس معيار اول، چهارم و پنجم در اين مورد وجود ندارد و نميتوان ادعاي اعجاز را موجّه دانست.
17) مشارق و مغارب
مشرق و مغرب در برخي از آيات به صورت جمع به کار رفتهاند و بيشتر مفسران و انديشمنداني که به تفسير علمي پرداختهاند، اين آيات را با کروي بودن زمين سازگار دانستهاند. Gفَلاَ أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ إِنَّا لَقَادِرُونَF (معارج/40. تعبير مشارق در اعراف/137 و صافات/ 5 نيز آمده است)؛ «و سوگند ياد مىكنم به پروردگار خاوران و باختران! كه قطعاً ما تواناييم».
ديدگاه مفسران
آيت الله خويي با ذکر اين آيات، کروي بودن زمين را از اسرار هستي ميداند که خداوند متعال در اين آيات از آن پرده برداشته است. ايشان در تبيين مسئله مينويسد:
«اين آيات همگي حاکي از تعدد مشرقها و مغربها و نقطه طلوع و غروب آفتاب است؛ زيرا در صورت کروي بودن زمين، طلوع خورشيد بر هر جزيي از اجزاي آن، ملازم با غروب آن از جزء ديگر است و تعدّد مشرق و مغرب خورشيد، بدون تکلّف، حاکي و دالّ بر کروي بودن زمين ميباشد» (ترجمه سبحاني، همان، ص 122).
نويسندگاني همچون، گودرز نجفي، (مطالب شگفتانگيز قرآن، ص28) يدالله نيازمند (اعجاز قرَآن از نظر علوم امروزي، ص189) و حسن ابوالعينين (من الاعجاز العلمي في القرآن الکريم، ج2، ص714) از جمله کسانياند که با ذکر اين تفسير از آيه، آن را اعجازي علمي ميدانند.
بررسي
تعدّد مشرق و مغرب، در کيهانشناسي از امور قطعي شمرده ميشود. روايتي از حضرت علي7 نيز نقل شده است که زمين سيصد و شصت مشرق و مغرب دارد (حويزي، تفسير نورالثقلين،ج5، ص420). احتمال ديگر اين است که مشارق ومغارب را اسم زمان بدانيم که در اين صورت «ربّ المشارق وربّ المغارب» کنايه از ربوبيت الهي در تمام زمانها است. تعدّد مشرق و مغرب علاوه بر سازگاري با کروي بودن زمين، با ديگر اشکال هندسي نيز سازگار است و تنها در صورت مسطح بودن زمين، نميتوان چند مشرق و مغرب براي آن تصور کرد.
علاوه براين، حرکت زمين قبل از اسلام نيز مشهور بود و حکماي فارس و يونان آن را کرهاي تمام ميدانستند (شهرستاني، اسلام و هيئت، ص182). ظاهراً فيثاغورث (582ـ497 ق. م. اولين کسي بود که به کروي بودن زمين پي برد و ارسطو (384ـ322 ق. م.) اين مسئله را از طريق خسوف به اثبات رساند (درسهايي از ستارهشناسي/19 و زمين سياره شماره سه/ 117). آراتوستن (276 ـ 196ق. م.) که او را بنيانگذار جغرافياي رياضي ميدانند، با اعتقاد به کروي بودن زمين، محيط آن را اندازه گرفت و پس از او ابرخس نيقهاي (190ـ120ق. م.) اين كار را دنبال كرد (عدالتي، ص19). با توجه به آن چه گفته شد، معيارهاي دوم، چهارم و پنجم در اينجا وجود ندارد و نميتوان ادعاي اعجاز را پذيرفت.
18) حرکت کوهها
خداوند در سوره نحل به پيامبر9 ميفرمايد: اين کوهها که در نگاه تو ثابت و ايستادهاند در واقع در حال مرور و حرکتاند؛ همانندِ حرکت ابرها. ديدگاههاي متفاوتي در تفسير حرکت کوهها، ارائه شده است که برخي از آنها ناظر به حرکت زمين است. Gوَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِF (نمل/ 88)؛ «و كوهها را مىبينى، درحالى كه آنها را ثابت مىپندارى، و حال آنكه آنها همچون حركت ابرها درگذرند».
ديدگاه مفسران
آيت الله مکارم، در اين باره مينويسند:
«اين آيه به روشني ميگويد، کوهها در حرکتند اگرچه به نظر ساکن ميآيند. مسلماً حرکت کوهها بدون حرکت زمينهاي ديگر که به آنها متصل است، معنا ندارد و به اين ترتيب معناي آيه چنين ميشود که؛ زمينها همه با هم با سرعت در حرکتند همچون حرکت ابرها» (مكارم، قرآن و آخرين پيامبر، ص 154).
ايشان در تفسير نمونه با ارائه همين تفسير از آيه، آن را اعجاز علمي قرآن ميشمرد. آيت الله معرفت (التمهيد، ج 6، ص162) و دکتر منصور حسب النبي نيز آيه را معجزه علمي قرآن به حساب آوردهاند (الکون والاعجاز العلمي في القرآن، ص171).
بررسي
برخي از مفسران اين آيه را به حوادث پايان جهان مربوط مي دانند. اين ديدگاه با دلائل و شواهد متعددي نقد شده است (قرآن و کيهانشناسي/ 217).
به نظر ميرسد آن چه تفسير نمونه درباره آيه بيان کرده است، ميتواند وجه شبه بين حرکت ابرها و کوهها، را به خوبي نشان دهد؛ اما ادعاي اعجاز در اين باره، به دليل نبود معيار چهارم، دقيق به نظر نميرسد؛ زيرا آن گونه که گذشت، حرکت زمين قبل از قرآن نيز در محافل علمي مطرح بود.
19) حرکت خورشيد
خورشيد يکي از نعمتهاي بزرگ الهي است که در آياتي از قرآن از آن ياد شده است. برخي از آيات قرآن به حرکت خورشيد اشاره دارند.
1. Gوَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لاَِجَلٍ مُسَمّىًF (رعد/2؛ فاطر/ 13؛ زمر/5. در لقمان/ 20 نيز به جريان داشتن خورشيد اشاره شده است)؛ «و خورشيد و ماه را رام ساخت هر كدام تا سرآمد معيّنى رواناند».
2. Gوَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّلَّهَاF (يس/38)؛ «و خورشيد كه تا قرارگاهش روان است».
3. Gوَهُوَ الَّذِي خَلَقَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَF (انبيا/ 33). تعبير Gكُلٌّ فِي فَلَكٍ يسْبَحُونَF در يس/ 40 نيز درباره خورشيد آمده است)؛ «و او كسى است كه شب و روز و خورشيد و ماه را آفريد، در حالى كه هر يك در مدارى شناورند». در آيه 33 سوره ابراهيم نيز، حرکت خورشيد با تعبير «دائبين» بيان شده است.
نکته علمي
امروزه حركتهاي زيادي براي خورشيد به اثبات رسيده است.
الف: حرکت وضعي که 5/24 روز به طول ميانجامد (جعفري، همان، ص 149).
ب: حرکت انتقالي به سمت شمال آسمان با سرعت 5/19کيلومتر در ثانيه.
ج: حرکت انتقالي به همراه منظومه شمسي به دور مرکز کهکشان با سرعت 225کيلومتر در ثانيه (دنياي ستارگان، ص146؛ ترجمه سبحاني، همان، ص246).
د: حرکتهايي که در خود خورشيد به دليل گاز بودن جرم آن و انفجارهاي دروني صورت ميگيرد (عدالتي، ص98؛ مايكل، اساس ستارهشناسي، ص 165).
ديدگاه مفسران
برخي از نويسندگان حرکت خورشيد به سوي قرارگاه خود (يس/ 38) را اشاره به حرکت خورشيد به سمت ستاره «وگا» ميدانند و آيه را بيان کننده معجزه علمي ميشمارند (نجفي، همان، ص25). تفسير نمونه نيز تعبير Gفِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَF را ناظر به حرکت دوراني خورشيد به دور کهکشان و معجزهاي علمي ميشمارد (مكارم، تفسير نمونه، ج 18، ص389).
احمد محمد سليمان نيز با طرح ادعاي اعجاز، اين آيهها را اشاره به حرکت وضعي و انتقالي زمين ميداند (نوفل، همان، ص36) دکتر رضايي اصفهاني نيز پس از طرح و بررسي برخي ديدگاهها درباره اين آيات، اعجاز علمي را در اين آيات ميپذيرند (رضايي اصفهاني، پژوهشي در اعجاز علمي قرآن،ج1، ص181).
بررسي
به برخي از انواع حركتهاي خورشيد (حرکت دوراني) در کتابهاي مقدس گذشته اشاره شده است؛ آن جا که خورشيد را همچون پهلواني ميداند که با دويدن در ميدان، شادي ميکند (کتاب مقدس/مزامير داود/مزمور نوزدهم/ بند5)؛ اما ديگر حرکتهايي که ميتوان آنها را از تعبيرهايي چون «تجري» (جريان داشتن)، «لمستقرّ» (تا قرارگاهش) يا «لاجل مسمي» (تا زمان معين)، فهميد، از نوآوريهاي قرآني است و ميتواند اعجازي علمي به شمار رود.
20) دخان در آخرت
يکي از اتقاقهايي که در آستانه قيامت رخ خواهد داد، پراکنده شدن دودي آشکار در آسمان است. خداوند اين مسئله را عذابي براي مردم گناهکار ميداند.
Gفَارْتَقِبْ يَوْمَ تَأْتِي السَّماءُ بِدُخَانٍ مُبِينٍF (دخان/10)؛ «پس نگهبان (و منتظر) روزى باش، كه آسمان دودى آشكار آورد».
ديدگاه مفسران
برخي از نويسندگان، با توجه به آياتي که به بازگرداندن آسمان به صورت اوليهاش اشاره دارند (انبيا/ 104)، اين دود را مانند دودي ميدانند که در آغاز آفرينش وجود داشت و ذکر اين نکته علمي را اعجاز قرآن معرفي ميکنند (هميمي، الاعجاز العلمي في القرآن الکريم، ص 35).
بررسي
با توجه به سياق آيات، به نظر ميرسد که دخان در قرآن (دخان/10؛ انبيا/ 104) در معناي متفاوتي به کار رفته باشد. در سوره دخان، دود عذابي براي غير مومنان شمرده شده است Gهذَا عَذَابٌ أَلِيمٌF (دخان/11)؛ علاوه بر اين، صفت «مبين» براي اين دود نشان از تفاوت آن با دودي است که در سوره انبيا از آن ياد شده است. تعبير Gيَغْشَى النَّاسَF (همان) نيز بيانگر اين مسئله است که در آن زمان، انسانها وجود دارند و آن را مشاهده ميکنند؛ در حالي که بنابر فرضيههاي علمي در اين زمينه، در آن زمان ديگر انساني باقي نمانده است.
21) کوهها، ميخهاي زمين
قرآن بارها از کوهها به عنوان ميخهايي نام ميبرد که بر زمين کوبيده شدهاند تا آن را از لرزش و فروپاشي باز دارند. نقش کوهها در اين مسئله، از اسراري است که هنوز به خوبي کشف نشده است.
Gوَالْجِبَالَ أَوْتَاداًF (نبأ/ 7)؛ «و كوهها را ميخهايى».
Gوَأَلْقى فِي الْأَرْضِ رَوَاسِيَ أَن تَمِيدَ بِكُمْF (نحل/15. در آيات متعددي، از کوهها با تعبير رواسي ياد شده است)؛ «و در زمين، [كوههاى] استوارى افكند، [مبادا] كه شما را بلرزاند».
ديدگاه مفسران
برخي از صاحب نظران، با اشاره به نقش کوهها در جلوگيري از لرزش و فروپاشي زمين، معرفي کوهها به عنوان ميخهاي زمين را اعجازي علمي ميدانند (ابوالعينين، من الاعجاز العلمي في القرآن الکريم، ج2، ص160؛ معرفت، التمهيد في علوم القرآن، ج 6، ص 155؛ اعجاز قرآن از نظر علوم امروزي، ص 187)؛ چرا که کوهها همچون ميخ، اجزاي زمين را به هم متصل کردهاند و مانع فروپاشي آن هنگام حرکت ميشوند.
بررسي
اگر از نظر علمي ثابت شود که کوهها مانع از هم پاشيدگي و قطعه قطعه شدن زمين در اثر حرکت آن مي شوند، ميتوان گفت اين آيات علاوه بر بيان نقش کوهها، به حرکت زمين نيز اشاره دارند؛ چرا که آيه کوهها را به عنوان محافظاني در برابر آثار سوء حرکت زمين معرفي ميکند که همچون ميخهايي بر بدنه زمين کوبيده شدهاند. زمين نوعي حرکت در پوسته جامد خويش دارد که به حرکت قارّهاي (Crustal morment) مشهور است. در صورتي که نقش کوهها در حفاظت از زمين دربرابر آثار سوء اين نوع حرکت به اثبات برسد، ميتوان آيه را اشاره به اين حرکت زمين نيز دانست و آن را معجزهاي علمي شمرد.
22) خاموشي خورشيد
مرگ خورشيد از موضوعهاي مطرح در دانش نجوم است. آياتي از قرآن کريم نيز به اين حقيقت اشاره دارند.
Gإِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْF (تکوير/1)؛ «هنگامى كه خورشيد در هم پيچيده شود».
نکته علمي
خورشيد پس از سوزاندن هيدروژن و هليوم، چون دماي کافي براي سوزاندن کربن برخوردار نيستند، فرو ميريزند (براي آشنايي با مفهوم فروريزش ر.ک. به: اساس ستارهشناسي، ص 274) و به صورت غول قرمز (Red-giant) درخواهد آمد (همو). در اين زمان خورشيد آن قدر بزرگ خواهد شد که احتمالاً مدار عطارد و زهره را در بر خواهد گرفت. در مرحله بعدي، خورشيد به کوتوله سفيد (White dwarf) تبديل خواهد شد و در پايان دماي آن به صفر مطلق (Absolute magnitude اين دما برابر 273 درجه سانتيگراد زير صفر است) کاهش خواهد يافت. (عدالتي، ص 97).
ديدگاه مفسران
به عقيده يكي از نويسندگان اين آيه پايان يافتن انرژي خورشيد را متذکر مي شود. وي پس از ادعاي اعجازي علمي در مورد آيه مينويسد:
«اين مسئله امروز بيترديد است که سوخت خورشيد کم ميشود تا رو به خاموشي رود. در قرآن عزيز، سوره تکوير به نام خاموشي است» (عرفان، اعجاز در قرآن کريم، ص 155).
بررسي
آيات متعددي به مرگ خورشيد اشاره دارند و با تعابيري همچون Gلاَِجَلٍ مُسَمّىًF (رعد/ 2؛ فاطر/13؛ زمر/ 5. در لقمان/ 20 نيز به جريان داشتن خورشيد اشاره شده است)؛ «تا سرآمد معيني» از پايان يافتن عمر خورشيد سخن ميگويند. تعبير «تکوير» نيز که به معناي درهم پيچيده شدن است، ميتواند به مراحل پاياني عمر خورشيد و کم نور شدنش اشاره داشته باشد.
نکته مهم در اين مورد و برخي موارد مشابه اين است که اين آيات درباره وقايع پايان اين جهان و قيامت سخن ميگويد و در آن زمان تغييرهاي نظام هستي ناگهاني و يکباره رخ خواهد داد؛ در حالي که مرگ خورشيد که در دانش نجوم بررسي ميشود، روندي طبيعي دارد و ميليونها و حتي ميلياردها سال به طول خواهد انجاميد. اين نکته موجب ميشود درتطبيق اين دو مسئله بر هم، برخي پرسشها و ابهامهايي پيش آيد که نياز به تأمل و تحقيق بيشتري دارد؛ البته با توجه به اين که در تفکرهاي نجومي قديمي به ارث رسيده از ارسطو، خورشيد و اجرام فضايي (مافوق القمر) ابدي و زوال ناپذير بودند (ارسطو، در آسمان، ص43 و 50. از اوگستين تا گاليله، ج1، ص86)، ميتوان برخي آيهها را که ظاهراً از روند طبيعي مرگ خورشيد سخن ميگويند، تصحيح کننده اين ديدگاه دانست.
23) نور خورشيد و ماه
قرآن کريم با تعبير متفاوتي از نور خورشيد و ماه ياد ميکند. اين تمايز توجه مفسران را جلب کرده است. Gوَجَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُوراً وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجاًF (نوح/ 16. اين مضمون در فرقان/61؛ نبأ/ 13 نيز آمده است)؛ «و ماه را در آن (آسمان)ها نورانى قرار داد و خورشيد را چراغى قرارداد».
نکته علمي
خورشيد با انجام فرايند «همجوشي هستهاي» به توليد نور و گرما مي پردازد. در اين فرايند چهار هسته هيدروژن پس از همجوشي به يک هسته هليوم تبديل ميشود. اين مسئله باعث ميشود در هر ثانيه پنج ميليون تن از جرم خورشيد به صورت انرژي الکترو مغناطيسي تابش ميشود (اصول و مباني جغرافياي رياضي، ص 116؛ مايكل، همان، ص 165).
ديدگاه مفسران
خورشيد در اين آيه مبارکه چراغ و ماه، نور قرار داده شده است. برخي از نويسندگان اين مطلب، را اعجاز علمي قرآن ميدانند و مينويسند:
«بدون ترديد نورزايي خورشيد و نور مستقل نداشتن ماه در اين آيه تصريح شده است» (عرفان، همان، ص 155).
بررسي
در آيه پنجم سوره يونس به نور خورشيد با تعبير «ضياء» و به نور ماه با تعبير «نور» اشاره شده است. آنچه در برخي از کتابهاي لغت آمده است، مبني بر اين که «ضوء» نور ذاتي و «نور» نور عارضي است (ابنفارسي، همان، ص 332)، مويد نکتهاي است که درباره آن ادعاي اعجاز شده است؛ اما دانشمندان از دورانهاي پيش از اسلام با توجه به پديده خسوف به عارضي بودن نور ماه پيبرده بودند و نور و گرمابخشي خورشيد باعث ميشد آن را همچون چراغي بدانند. با اين لحاظ معيار چهارم در اين مورد نيست و نميتوان ادعاي اعجاز را پذيرفت.
خاتمه
با بررسيهايي که در موارد ادعايي اعجاز نجومي انجام شد، ميتوان به اين نتيجه رسيد که اعجاز علمي در سه مورد (جاذبه عمومي، سختي تنفس و کمبود اکسيژن در آسمان و حرکتهاي خورشيد) وجود دارد و در برخي موارد در صورت فراهم آمدن معيارهاي اعجاز علمي، ميتوان آنها را اعجاز دانست؛ گرچه امروزه ميتوان اين موارد را از شگفتيهاي علمي قرآن شمرد: وجود موجودهاي زنده در خارج از زمين (شوري/ 29؛ نحل/ 49؛ انبيا/ 4)؛ گسترش آسمان (ذاريات/ 47)؛ نقش کوهها در حفظ زمين (نبأ/ 7).
پينوشت
[1] نويسنده التمهيد في علوم القرآن (ج6، ص133) از تفسير الکبير (ج22، ص 162) نقل ميکند که در تورات چنين بوده است: «و همانا خدا جوهري را آفريد و سپس با نظر هيبت به آن نگريست. پس تبديل به آب شد و سپس خدا آسمانها و زمين را از آن آفريد و بينشان فاصله انداخت». وي اضافه ميکند که اين عبارت از تورات کنوني حذف شده است.
منابع
1. قرآنکريم، ترجمه گروهي زير نظر محمدعليرضايياصفهاني،نشردارالذکر،قم،1384ش،چ دوم.
2. آلوسي، ابوالفضل شهاب الدين سيد محمود، روحالمعاني في تفسيرالقرآن، داراحياء التراث العربي، بيجا، 1405ق، چ چهارم.
3. اِ. اِي. رُي و دي. کلارک، ستارهشناسي اصول و عمل، ترجمه سيد احمد سيدي، مشهد، نشر آستان قدس رضوي7، 1366ش.
4. ابن کثير, اسماعيل ابن عمر، تفسير القرآن العظيم، نشر داراحياء التراث العربي، بيجا، 1415ق.
5. ابن منظور، محمد ابن مکرم، لسان العرب، نشر دار احياء التراث العربي، بيجا، 1412ق.
6. ابو العينين، حسن، من الاعجاز العلمي في القرآن الکريم، نشر العبيکان، 1416ق، چ اول.
7. احمد ابن فارس، معجم مقاييس اللغة، نشر دارالکتب اسلاميه، بيروت، 1420ق، چ سوم.
8. احمد المرسي حسين جوهر، الاعجاز العلمي للقرآن الکريم، نشر جزيرة الورد، بيجا، 1421ق، چاپ اول.
9. احمد محمد سليمان، القرآن و العلم، نشر دارالعوده، بيجا، 1981م، چ پنجم.
10. ارسطو، در آسمان، ترجمه اسماعيل سعادت، نشر هرمس، بيجا، 1379ش، چ اول.
11. اريک اوبلاکر، فيزيک نوين، ترجمه بهروز بيضايي، نشر قدياني، بيجا، 1370ش.
12. ازهري، محمد بن احمد، تهذيب اللغة، دار احياء التراث العربي، بيجا، 1421ق.
13. استفن ويليام هاوکينگ، تاريخچه زمان، ترجمه حبيب الله دادفرما، نشرکيهان، تهران، 1375ش.
14. ايزاک، آسيموف، کوازارها، تپ اخترهاوسياهچالها، ترجمه غفاري محمد رضا، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، 1375ش، چ چهارم.
15. بحراني، هاشم بن سليمان، البرهان في تفسير القرآن، نشر موسسه اعلمي، بيروت، 1419ق.
16. برانلي، فرانکلين منسفيلد، زمين سياره شماره سه، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1987م.
17. بوکاي موريس، مقايسهاي ميان تورات، انجيل، قرآن و علم، ترجمه ذبيح الله دبير، نشر فرهنگ اسلامي، بيجا، 1365ش، چ سوم.
18. پاک نژاد، سيد رضا، اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، نشر کتابفروشي اسلاميه، چ سوم، 1350ش.
19. جعفري، عباس، فرهنگ بزرگ گيتاشناسي، نشر گيتاشناسي، 1379ش، چ چهارم.
20. جوهري، اسماعيل ابن حماد، صحاح اللغة، دار العلم، بيروت، 1404ق، چ سوم.
21. حسين بن علي، ابن سينا، الشفاء، نشر کتابخانه آيت الله مرعشي نجفي، قم، 1405ق.
22. الحويزي، عبدالعلي ابن جمعه العروسي، تقسير نور الثقلين، نشر علميه، قم، 1383 ق.
23. الخطيب، عبدالغني، قرآن و علم روز، ترجمه اسدالله مبشري، نشر مطبوعاتي عطايي، 1362ش.
24. خليل ابن احمد، ترتيب العين، نشر اسوه، بيجا، 1414ق، چ اول.
25. خوئي، سيدابوالقاسم، البيان في تفسير القرآن، نشرمؤسسه احياء آثار الامام خوئي، بيجا، بيتا.
26. خوري شرتوني، سعيد، اقرب الموارد في فصح العربيه والشوارد، اسوه، بيجا، 1374ش،چ اول.
27. ديکسون، رابرت. تي، نجوم ديناميکي، ترجمه احمد خواجه نصير طوسي، مرکزنشر دانشگاهي، تهران، 1385ش، چ دوم.
28. راغب اصفهاني، مفردات الفاظ القرآن، نشر ذوي القربي، بيجا، 1426ق، چ پنجم.
29. رضايي اصفهاني، محمد علي، پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، نشر پژوهشهاي تفسير و علوم قرآن، قم، 1385ش، چ اول.
30. رضوي، محمد امين، آغاز و انجام جهان بر اساس تئوري جديد، بينا، بيجا، 1348ش.
31. زغلول راغب محمدنجار، السماء في القرآن الکريم، نشر دار المعرفة، بيروت، 1425ق، چ اول.
32. زماني قمشهاي، علي، هيئت و نجوم اسلامي، نشر سماء، بيجا، 1381ش، چ اول.
33. سبحاني، قريب، يعقوبپور، زمين در فضا، نشر آفتاب، بيجا، 1363ش، چ اول.
34. سيد ارناووط، محمد، الاعجاز العلمي في القرآن الکريم، نشر مکتبة مدبولي، قاهره، 1989م.
35. شريعتي مزيناني، محمد تقي، تفسيرنوين، نشر دفتر نشر فرهنگ معارفاسلامي، بيجا، 1374ش.
36. الشريف، عدنان، من علم الفلک القرآني، نشر دار العلم للملايين، بيروت، 1990م.
37. همو، من علوم الارض القرآنية، نشر دار العلم للملايين، بيروت، 1993م.
38. شهرستاني، سيد هبةالدين، اسلام و هيئت، ترجمه سيد هادي خسروشاهي، نشر دارالعلم، بيجا، 1389ق.
39. صادقي، محمد، زمين، آسمان و ستارگان از نظر قرآن، نشر کتابفروشي مصطفوي، بيجا، 1356ش، چ دوم.
40. طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان في تفسيرالقرآن، نشر اسلاميه، بيجا، بيتا، چ دوم.
41. طبرسي، ابي الفضل ابن حسن، تفسير مجمعالبيان، نشر موسسه اعلمي، بيجا، 1415ق، چ اول.
42. طريحي، فخر الدين، مجمع البحرين، نشر موسسة الوفاء، بيجا، 1403ق، چ دوم.
43. طنطاوي جوهري، الجواهر في تفسير القرآن، نشر دارالفکر، بيجا، بيتا.
44. الطوسي، ابي جعفر محمد الحسن، التبيان في تفسير القرآن، نشر علمية نجف، 1376ق.
45. طيب، عبد الحسين، اطيب البيان في تفسير القرآن، نشر اسلام، بيجا، 1366ش.
46. عدالتي، تقي و فرخي، حسن، اصول و مباني جغرافياي رياضي، نشر انتشارات آستان قدس رضوي، قم، 1385ش، چ سوم.
47. عرفان، حسن، اعجاز در قرآن کريم، دفتر مطالعات تاريخ و معارف اسلامي، بيجا، 1379ش، چ اول.
48. عسکري، ابي هلال، معجم فروق اللغوية، موسسه نشر اسلامي، بيجا، 1421ق.
49. فخررازي، محمد بن عمر، شرح أسماء الله الحسني (لوامعالبينات)، نشر دارالکتب العربي، بيجا، 1410ق، چ سوم.
50. فيروز آبادي، مجدالدين، قاموس المحيط، داراحياء التراث العربي، بيجا، 1412ق، چ اول.
51. فيومي، مصباح المنير، دار الهجرة، بيجا، 1405ق.
52. قمي مشهدي، محمد بن محمدرضا، تفسير کنزالدقائق، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، تهران، 1366ش.
53. قمي، ابوالحسن علي ابن ابراهيم، تفسير قمي، نشر دارالکتاب للطباعة و النشر، بيجا، 1387ق.
54. کتاب مقدس، ترجمه فاضل خان همداني، نشر اساطير، 1383ش، چ دوم.
55. کرومبي، آ.سي، از اوگوستين تا گاليله، ترجمه احمدآرام، انتشارات سمت، تهران، 1371ش، چ اول.
56. کليني، محمد بن يعقوب، اصول کافي، نشر دفتر نشر فرهنگ اهل البيت، بيجا، 1361ش.
57. مارديني، عبد الرحيم، موسوعة الاعجاز العلمي في القرآن الکريم، نشر دار المحبة، دمشق، 1425ق.
58. ماير دگاني، نجوم به زبان ساده، ترجمه محمدرضا خواجهپور، نشر گيتاشناسي، بيجا، 1382ش، چ دهم.
59. مايکل ا. سيدر، اساس ستارهشناسي (جلد1)، ترجمه محمد تقي عدالتي، نشر دانشگاه امام رضا7، تهران، 1384ش، چ دوم.
60. متولي اشعراوي، محمد، معجزة القرآن، نشر مکتبة التراث الاسلامي، بي تا.
61. محمد، راتب النابلسي، موسوعة الاعجاز العلمي في القرآن و السنة (آيات الله في الافاق)، نشر دار المکتبي، بيجا، 1425ق، چ اول.
62. محمد سامي، محمد علي، الاعجاز العلمي في القرآن الکريم، نشر دارالمحبة، دمشق، بيتا.
63. محمد کامل، عبدالصمد، الاعجاز العلمي فيالاسلام، نشر دارالمصرية، مصر،1417ق، چ چهارم.
64. محمود، ابنعبدالرؤوف القاسم، في مسيرة الاعجاز العلميفيالقرآن، نشردارالاعلام، اردن، بيتا.
65. مخلص، عبدالرؤوف،جلوههاييجديد ازاعجازعلميقرآنکريم،نشرشيخالاسلام، بيجا،1376ش.
66. مدرسي، محمد تقي، تفسير هدايت، نشر آستان قدس رضوي7، مشهد، 1378ش.
67. مراغي، احمد مصطفي، تفسيرالمراغي، نشر داراحياء التراث العربي، بيجا، 1985م.
68. مرزهاي اعجاز، ترجمه جعفر سبحاني، نشر محمدي، 1349ش.
69. مسترحمي، سيد عيسي، قرآن و کيهانشناسي، نشر پژوهشهاي تفسير و علوم قرآن، قم، 1387ش، چ اول.
70. مصباح، محمد تقي، آموزش فلسفه، نشر سازمان تبليغات اسلامي، تهران، 1367ش.
71. مصطفوي، حسن، التحقيق في کلمات القرآنالکريم، نشروزارتارشاد اسلامي، تهران، 1370ش.
72. معرفت، محمد هادي، التمهيد في علوم القرآن، نشر اسلامي، بيجا، 1417ق.
73. مک گراهيل، ترجمه عدالتي، واژهنامه نجوم و اختر فيزيک، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، بيجا، 1378 ش.
74. مکارم شيرازي، ناصر، پيام قرآن، نشر نسل جوان، قم، 1376ش، چ سوم.
75. همو، تفسير نمونه، نشر دار الکتب اسلاميه، تهران، 1371، چ 28.
76. همو، قرآن و آخرين پيامبر، دارالکتب الاسلاميه، تهران، 1349ش.
77. منصور، حسب النبي، الکون والاعجاز العلمي للقرآن الکريم، نشر دارالفکر العربي، بيجا، 1416ق، چ سوم.
78. نجفي، گودرز، مطالب شگفتانگيز قرآن، نشر سبحان، بيجا، 1378ش، چ دوم.
79. نوري، حسين، دانش عصرفضا، دفتر تبليغات اسلامي، قم، 1375ش، چ دوم.
80. نوفل، عبد الرزاق، القرآن و العلم الحديث، نشر دارالکتاب العربي، بيجا، 1393ق.
81. نيکلسون، آين، 186 پرسش و پاسخ نجومي، ترجمه عبدالمهدي رياضي و هادي رفيعي، نشر انتشارات آستان قدس رضوي، مشهد 1375ش.
82. هاچ، پاول، ساختار ستارگان وکهکشانها، ترجمه توفيق حيدرزاده، نشرگيتاشناسي، 1377ش، چ سوم.
83. هميمي، زکريا، الاعجاز العلمي في القرآن الکريم، نشر مکتبة مدبولي، بيجا، 2002م، چ اول.
يوسف الحاج احمد، موسوعة الاعجاز العلمي في القرآن والسنة المطهرة، نشر دار ابن حجر، دمشق، 1423.
صفحات: 1· 2
آخرین نظرات