داخل مغازه شدم سایزم راگفتم و از فروشنده خواستم شلواری برایم بیاورد وقتی از پرو بیرون آمدم فروشنده شروع به تعریف از کالایش کرد در آخر هم گفت این شلوار کار ترکیه است .شلوار را روی میز گذاشتم و گفتم پس یک کار ایرانی بیاورید .چشمانش گرد شد و خندید و با… بیشتر »
آرشیو برای: "مهر 1396, 25"
تازه عقد کرده بود. پدرش هم به تازگی ماشینی راقسطی خریده بود, زندگیشان تازه روی روال افتاده بود که فهمیدند پدرش دوباره سر خانه اول برگشته است .دوباره دنبال رفیق بازی رفته بود و دوباره مصرفش راشروع کرده بود . بعد از مدت ها که همدیگر را دیدیم برایم درد دل… بیشتر »
داشتيم با مادر از روضه برمیگشتیم. از کناره خیابان حرکت میکردیم، مادرم جلو و من پشت سر او راه میرفتم، یکدفعه متوجه شدم مادرم با شدت زمین خورد. اصلا نفهمیدم چه شد. سریع به سمش دویدم. زانو و کف دو دستش روی زمین بود. به سختی بلندش کردم و همین طور که… بیشتر »
آخرین نظرات