نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ
ریحانه علی عسکری
روزهای قبل از عید بود؛ کمپین"در خانه بمانیم” ورد زبان همه شده است؛ از وزیر بهداشت و مردم عادی گرفته تا دکتر و پرستارهایی که به گفته خودشان دیگر توانی برای اضافه کاری برایشان نمانده است.
هضم پیام هایی از این قبیل، برای من که طاقت در خانه ماندن نداشتم سخت که نه، غیر ممکن بود.
پس با رعایت ایمنی و استفاده از ماسک و دستکش بیرون میرفتم؛ بیرون رفتن هایی که بیشترشان ضروری نبود ولی در خانه ماندن آن هم در حال و هوای قبل از عید نوروز را نمی توانستم قبول کنم.
در این هول و ولا پیامی به دستم رسید مبنی بر این که شما موظف هستید که در فضای مجازی به تبلیغ این شعار پرداخته و مردم را به ماندن در خانه تشویق کنید
حتی درک چنین پیامی هم برایم سخت بود
تصمیم گرفتم تبلیغ مسائل بهداشتی پیگشیری از کرونا را به عهده بگیرم.
این موضوع را پیشنهاد دادم ولی پاسخ شنیدم که موضوعات تقسیم بندی شده و موضوعی که برای شما در نظر گرفته شده همین است.
هرچه با خود فکر می کردم نمی توانستم کاری را از مردم بخواهم که خودم به آن عمل نکرده بودم.
تبلیغ چنین شعاری برای من کار سختی نبود اما می دانستم با گذاشتن هرپستی این آیه جلوی چشمانم جان می گیرد:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ ﴿۲﴾
اى كسانى كه ايمان آورده ايد چرا چيزى مى گوييد كه انجام نمى دهيد (۲)
صف آیه ۲
و با هربار دیدن آن، عذاب وجدان رهایم نمی کند
پس قبول این درخواست را به تعویق انداخته تا یک هفته در خانه ماندن را تمرین کنم.
کاغذی برداشتم و برنامه ریزی مفصلی را روی آن نوشتم تا حتی وقتی برای وسوسه شدن برای بیرون رفتن نداشته باشم.
روز اول برنامه ریزی بدون انعطاف من، بدون موفقیت گذشت. هرچند آن روز در خانه مانده بودم ولی این ماندن، با کلافگی و بطالت همراه بود و وسوسه بیرون رفتن یک لحظه هم من را رها نمی کرد.
می دانستم با این روش در خانه دوام نمی آورم فاصله بین حرف و عمل بسیار بود و این را من عملا آن روز تجربه کرده بودم.
پس بار دیگر کاغذی برداشته و برنامه ریزی واقعی تر و قابل انعطاف تری انجام دادم.
برنامه ای که خواب و استراحت و تفریح هم جزئی از آن بود؛ تفریحی که باید در منزل انجام می شد.
پس لیستی از تفریحات مورد علاقه که قبل از این ماجرا، وقتی برای پرداختن به آن نداشتم را هم به برنامه ریزی اضافه کردم.
نتیجه خیلی بهتر از آن چیزی شد که فکر می کردم؛ هرچند هنوز وسوسه بیرون رفتن به طور کامل از بین نرفته بود.
پس دوباره و چندباره برنامه ریزی هایم را تغییر داده و به واقعیت نزدیک کردم.
از طرفی در مورد فواید در خانه ماندن و پرداختن به کارهایی که هیچ گاه فکر نمی کردم وقتی برای انجامش پیدا کنم فکر کردم: این طور عامل انتقال بیماری هم نمی شدم و احیانا خانواده ام را هم به خطر نمی انداختم تا خدایی نکرده بعدا پشیمان شوم .
هرچه فکر می کردم می دیدم که ارزش ندارد که بخواهم بخاطر بیرون رفتن، خود را مدیون مردم کنم ؛ مجموع این افکار، و عمل کردن به برنامه ریزی و سرگرم شدن، ماندن در خانه را برایم قابل تحمل تر کرده در حالیکه شنیدن وعده خدا کار را برایم لذت بخش نیز کرده بود
وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ
و آنان که در (راه) ما (به جان و مال) جهد و کوشش کردند محققا آنها را به راههای (معرفت و لطف) خویش هدایت میکنیم، و همیشه خدا یار نکوکاران است.
تلاشی هرچند کوچک در راه خدا، در راه حفظ جان بندگان خدا و در راه تلاش برای برقراری آرامش در بین آن ها خود، برای من نوعی جهاد بود جهاد برای تحمل سختی های این راه. شاید بعضا جهاد را به جبهه جنگ ومبارزه درخط مقدم بدانند و در خانه ماندن جهاد به حساب نیاید اما جهاد گاهیبه حرکت است گاهی به سکون گاهی به صحبت است گاهی به سکوت.
و جهاد حرکتی می خواهد بصیرت گون.
آخرین نظرات