یک طرح خوب یک سری ویژگی هایی باید داشته باشد ۱- کامل باشد مثل طرح گلوبند موپاسان، شروع، میانه و پایان داشته باشد. حوادث منظم و ناگسسته یکی پس از دیگری بیایند و بروند. پیچ هایی داشته باشد یک جاهایی به اوج برسد. در داستان گلوبند شخصیت دچار پیچ می شود و یک جایی زندگی اش را می گذارد تا گردنبند بخرد. در عین حال نباید پیچیده باشد همه اینها برای داستان کوتاه است. از یک سادگی هم باید برخوردار باشد با عواطف انسانی سر و کار داشته باشد مثل گلوبند یا بچه مردم. بکر باشد چیز تازه ای باشد. اینها شرایط اول اولیه طرح خوب داستان است. ما برای داستان کوتاه در این مرحله باید قواعدی را رعایت کنیم یکی از آنها تحت وحدت های سه گانه است. برای داستان کوتاه باید در یک زمان محدود طرح راشکل دهید. هرچه کوتاه تر باشد بهتر است. داستان گلوبند موپاسان، هرچند یکی از بهترین داستان هاست اما محدودیت زمانی ندارد. از قبل از جشن تا سالها پس از ادای دین ادامه دارد. هرچه زمان محدود باشد بهتر است حتی مکانش. مکان های محدودی را انتخاب کنید و یک موضوع را در داستان کوتاه باید بگنجانید. داستان کوتاه باید برشی از زندگی باشد. یکی از ویژگی های طرح خوب این است که تعلیق داشته باشد. یعنی خواننده را میخکوب کند پای کتاب. دو سوال اگر برای خواننده به وجود بیاید تعلیق دارد: ۱ _ چه کسی این کار را کرد ۲_ بعدش چه می شود. گاهی دیده اید فیلمهایی را، که مرد وارد خانه می شود، یخچال داخل خانه نیست؛ شیشه اتاق شکسته است؛ همه چیز به هم ریخته است. برای مرد و بیننده سوال پیش می آید چه کسی این کار را انجام داده است. این در داستانهای پلیسی خیلی کاربرد دارد داستان های پلیسی برای مخاطب و هم برای پلیس این سوال مطرح است که چه کسی این کار را کرد و اینکه بعد از آن چه می شود. در داستان بچه مردم سوال این است که چرا این فرد می خواهد بچه را رها کند و آخرش این بچه را رها میکند یا نه. تعلیق اگر در طرح گنجانده نشود آن طرف فایدهای ندارد.
نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ
سرکار خانم فاطمه سلیمیان
این جا کجاست؟ رفتن ما چه فایده؟ برویم که چه شود؟ برایت می گویم‘ می گویم از اوج مظلومیت تک تکشان. از سرمای استخوان سوز‘ از سرمایی که صورتشان مثل گل سرخ، گل می انداخت و کویر مانندی بود که از شدت سرما تکه تکه می شد. برایت می گویم از کوهستان هایی که شاهد بودند’ شاهد جان دادن جوان ها و پیر مرد هایی که از شدت سرما پر می کشیدند. یا برایت بگویم از شهیدی که تک تک دوستانش را دید که از تشنگی با ذکر یا حسین(ع) لبیک می گفتند. باز هم برایت می گویم از جوان زیبا رویی که مادرش برایش لباس دامادی دوخت‘ وقتی به لباس نگاه می کرد درخشش وصف ناپذیری در چشمانش هویدا بود. ولی می دانی چطور این همه خوشحالی تبدیل شد به داغی جگر سوز؟ دستان پسرک را بستند. زیر تن نحیفش‘ تنی که قرار بود لباس دامادی بپوشد و آرزوی مادر را به واقعیت بپیونددTNT گذاشتند و دیری نپایید که تنش تکه تکه شد. مادری که ۳۰ سال دست به اتو نگذاشت! برای اینکه پسر دست گلش را با اتو سوزاندند’ آب جوش روی تنش ریختند ولی برایشان کم بود. هنوز خوی وحشی گریشان آرام نگرفت’ تن سوخته اش را با خورده شیشه کندند… اینجا کردستان است، اوج مظلومیت را می توان اینجا لمس کرد.
احتمالا درمورد تایپ صوتی چیزهایی شنیده باشید، اگر علی الرغم شنیدن، در مورد این نرم افزار، موفق به نصب آن نشدید یا از ویروسی شدن گوشی واهمه دارید، این نرم افزار را نصب کنید تا شر تایپ کردن خلاص شوید. فقط صحبت کنید تا برای شما تایپ کند. باتوجه به نیاز وبلاگ نویسان به این نرم افزار، آن را در کانالم قرار می دهم. نام کانال ما را در قسمت جستجوی تلگرام طلایی جستجو کنید. کانال ما: راویان راه کوثر: [نشانی ما در سروش]: https://sapp.ir/raveanrahkosar ——————————————————————— نشانی کانال ما در ایتا https://eitaa.com/raveanrahkosar ——————————————————————— نشانی ما در تلگرام طلایی https://t.me/ravianrahkosar
جلوی تلویزیون نشسته بودم و فیلم کلاه پهلوی را نگاه میکردم.
ماجرا به آنجا رسیده بود که بلانش که یک زن فرانسوی بود آمد و به عالیه و کریم را که دو شخصیت ضعیف، و به اصطلاح تو سری خور جامعه بودند کمک کرد.
یک زن فرانسوی بی حجاب آمد و دو تن از افرادی را که مردم آن ها را به حساب نمیآوردند را به حساب آورد؛
با آن ها مطابق شخصیت انسانی آن ها برخورد کرد؛ به آن ها احترام گذاشت؛ برایشان دل سوزاند و سعی کرد که آنها را به عنوان مهره هایی برای پیشبرد اهدافش استفاده کند.
بعد هم که بلانش از فرمانده جدا شد و از فرمانداری رفت؛ هنوز از او، با عنوان مادام بلانش یاد می کردند و محبوبیتش از بین نرفت.
برایش طلب دعای خیر می کردند؛ در زمان حضورش غلام حلقه به گوشش بودند؛ آن هم نه با زور و اجبار، بلکه با جان و دل.
احترام به هم نوع، حفظ شخصیت او، جلوگیری از بی احترامی و آزار و اذیت او، چیزی است که اسلام به عنوان یک دین الهی همواره روی آن تأکید ویژهای داشته و دارد.
بسیاری از این تاکیدات به طور مستقیم، و بقیه به صورت وظایف مسلمانان در برابر مسلمان، پدر در برابر فرزند و همسر، و بالعکس، وظایف همسایگی، وظایف خویش و قومی، و بسیاری از حقوق و تکالیف متقابل آمده است که باعث می شود فردی که در جامعه اسلامی زندگی می کند با دیدن همان چیزی که تاکید اسلام بر آن شده و مورد غفلت قرار گرفته، مورد سوء استفاده دشمنان دین و به اصطلاح مهره ای برای بازی های آنها قرار نگیرد و بازیچه دست آن ها نشود.
شنیده بودم مرز بین عشق و نفرت, راست و دروغ، حرام و حلال، راه راست و کج, مثل یک مو باریک است.
اگر دقت نکنی چپ می روی؛ دچار حرام می شوی؛ به دروغ و باطل می افتی.
اما فکر کردم مرز بین خرافات و واقعیت از آنها هم مشکل تر است.
یادم می آید جشن عقد پسرخاله ام را که فامیل عروس، پشت دامن عروس را با سوزنی با نخ سفید بدون گره، کوک می زدند و درمی آوردند.
با اینکه آن موقع نوزده سال بیش تر نداشتم, برایم مسخره بود.
یا روزی را که با بچه های فامیل, خانه تکانی مادربزرگم را می کردیم؛ پسرخاله ام در حین کار، موسیقی گوش می داد.
مادربزرگم که شنید ناراحت شد و گفت:
_ بخاطر همین ها ست که باران نمی آید. این حرف که از دهان مادربزرگ خارج شد زن دائی ام خندید و گفت:
_ مادر این ها خرافات است. ولی در مراسم ختم مادربزرگ, همین زن دائی ام بود که اصرار می کرد که کفش های مادربزرگ را خاک کنند که خروسی را بکشند و آن را هم جایی چال کنند که چه؟
مادربزرگ روز شنبه از دنیا رفته و ممکن است کسی را دنبال خودش ببرد و این خروس بخت برگشته و آن کفش های کهنه آن قدر قدرت دارند که جلوی عزرائیل را بگیرند!؟
هرچند برای راحتی خیالش خروسی کشته شده ولی بجای اینکه راهی دیار قبر شود راهی خانه فقیری شد.
آن موقع جای کسی خالی بود که بگوید شاید اثر وضعی موسیقی نیامدن باران نباشد ولی گناه اثرش را می گذارد؛ اما چه کسی گفته جنازه خاک شده کفش های مادربزرگ و خروس بخت برگشته می تواند جلوی عزرائیل را بگیرد.
آخرین نظرات