محرم آمد و ماه عزا شد محرم آمد و ماه عزا شد
مه جانبازی خون خدا شد
جوانمردان عالم را بگویید
دوباره شور عاشوار به پا شد
حسین میا به کوفه، کوفه وفا ندارد …
فرم در حال بارگذاری ...
|
محرم آمد و ماه عزا شد محرم آمد و ماه عزا شد
عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی تهران گفت: اگر شخصیت افراد را بر اساس مزاجها تنظیم کرده و زندگی با فهم مزاجها همراه باشد، نتایج بسیار خوبی را به همراه خواهد داشت. به گزارش خبرنگار بهداشت و درمان خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، دکتر حمیدالله افراسیابیان در چهارمین همایش طب اسلامی و سنتی که در ارومیه برگزار شد، اظهار کرد: طب سنتی، طب بسیار عمیق و عظیمی بوده که در آن شناخت انسانها براساس طبیعت یا مزاج آنان صورت می پذیرد. وی به عوامل استقبال مردم از طب سنتی اشاره کرد و افزود: داروهای استفاده شده در طب سنتی عوارض بسیار کمتری نسبت به داروهای شیمیایی داشته و دسترسی به آنان بسیار راحتتر است و عامل دیگر استقبال مردم از این طب این است که مردم اعتماد خود را نسبت به تئوری های طب جدید از دست دادهاند. ... این مدرس طب سنتی به عناصر تشکیل دهنده بدن انسان اشاره کرد و گفت: در طب نوین، بدن انسان از 105 تا 106 عنصر تشکیل شده است اما در طب سنتی بدن انسان و کل کاینات، از چهار ماده اصلی: آب (سرد و تر)، باد (گرم و تر)، آتش (گرم و خشک) و خاک (سرد و خشک) تشکیل یافته است که اگر رابطه و تنظیم این عناصر به هم بخورد، سبب ایجاد بیماری های مختلف در افراد خواهد شد. این دکتر علوم پزشکی، ویژگیهای طبایع چهارگانه بدن را برشمرد و تصریح کرد: برخی افراد دارای طبع بهاری یا دموی (گرم و تر) بوده و حجم خون در آنها بالاست، با اشتها غذا میخورند، چاق و درشت اندامند و چهرهای قرمز رنگ دارند.
وی افزود: دمویها به لحاظ شخصیتی بسیار دوست داشتنی، مهربان، اجتماعی و برون گرا هستند، دارای حرکاتی سریع و بسیار اجتماعیاند؛ این افراد قدرت جنسی بالا و همیشگی داشته و بیشتر از دیگر افراد مستعد ابتلا به بیماریهای قلبی و عروقی و سکتههای مغزی هستند و باید از غذاهایی با طبع لطیف برای کاهش غلظت خون خود استفاده کنند. وی ادامه داد: دمویها میتوانند در رشتههای هنر و پزشکی بسیار موفق باشند. این عضو هیات علمی دانشگاه به ویژگی افراد صفراوی مزاج یا تابستانی اشاره کرد و گفت: صفراویها (گرم و خشک) عصبی و کم خواب هستند و دیر چاق میشوند، معده شان هضم بسیار خوبی دارد و دارای استخوان بندی واضح، هوش بالا و سرعت عمل زیادی هستند؛ این افراد برون گرا و اجتماعی بوده و علی رغم رشد سریع موها افراد کم مویی هستند. وی افزود: تابستانیها چون دارای بدن گرمی هستند از عوارضی چون خشکی دهان رنج می برند. عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی خصوصیات افراد سوداوی مزاج را نیز برشمرد و گفت: کسانی که دارای طبع پاییزی (سرد و خشک) بوده، لاغر اندام و پرمویند و حرکاتی کند و بافت عضلانی کمی دارند، آنان خوشخواب بوده اما اشتهای چندانی ندارند و زود سیر میشوند. سوداویها شخصیتی بسیار حساس، دقیق، منظم، قضاوتگر و زود رنج دارند. وی در ادامه به ویژگی بلغمیها اشاره کرد و اظهار داشت: افراد زمستانی یا بلغمی به علت سرد و تر بودن طبع دارای چربی زیادی در بدن بوده و مستعد چاقی هستند، آنان دارای پوستی سفید، حرکاتی کند و از لحاظ روحی و روانی تمایل به تنهایی دارند. بلغمیها در جمع افرادی آرام و ملایم هستند. تمایلات جنسی چندانی ندارند. این افراد در رشته های تاریخ، جامعه شناسی و روانشناسی میتوانند موفق باشند. افسردگی و بی خوابی نتیجه غلبه بلغم است. دکتر افراسیابیان به عوامل شش گانه مؤثر در بروز بیماریها و سلامتی از دیدگاه طب سنتی و اسلامی اشاره کرد و گفت: به طور کلی در طب سنتی، شش عامل که به سبک زندگی معروف هستند در سلامتی و بیماری افراد موثر است. وی با بیان اینکه استفاده از غذا و نوشیدنیهای سالم عامل مهمی در سلامتی افراد است، خاطرنشان کرد: اگر افراد سوداوی از غذاهایی با طبع سرد استفاده زیادی کنند، دچار غم و غصه شده و اگر افراد افسردهای باشند، بیماری آنان تشدید خواهد شد. این دکترای علوم پزشکی به حالات روحی و روانی و تأثیر آن در سلامتی اشاره و اذعان کرد: اگر به طور مداوم، اضطراب و غم و غصه تکرار شود، نیروی دفاعی بدن تضعیف شده و فرد ممکن است به بیماری سرطان مبتلا شود. افراسیابیان به اهمیت آب و هوای سالم اشاره کرد و خاطرنشان ساخت: هوای پاکیزه نقش مهمی در سلامتی افراد بر عهده داشته و اگر هوای تنفسی حاوی سرب باشد، ضریب هوشی افراد را پائین می آورد. وی با اشاره به اهمیت تحرک درسلامتی گفت: از نظر طب سنتی زندگی یعنی گرما و رطوبت. اگر در طی روز حداقل بیست دقیقه وقت خود را به ورزش اختصاص دهیم گرما و نشاط ایجاد میشود ولی اگر اکثر اوقات را پشت میز بگذرانیم سردی غلبه میکند و کسل و چاق خواهیم شد. این عضو هیئت علمی دانشگاه به اهمیت دفع و احتباس اشاره کرد و گفت: دفع مواد زائد بدن بسیار مهم بوده و مدت طبیعی آن یک ساعت پس از غذاست و اگر این مواد به موقع از بدن دفع نشود فرد دچار یبوست شده که مادر تمام بیماریهاست. وی با بیان اینکه میزان خواب و بیداری نیز در سلامتی افراد موثر بوده و در افراد مختلف با توجه به مزاج ها متغیر است، افزود: افراد دموی مزاج به علت رطوبت مغز روزانه 7 یا 8 ساعت میخوابند ولی بالعکس سوداویها به جهت خشکی مغز (مانند افراد مسن) کم خواب و دچار اختلالاتی درخواب هستند.
برای این صفت فضایل بسیار در آیات وروایات ذکر شده است .قرآن یکی از صفات متقین ومحسنین را اینگونه بیان میفرمایند:از مردم عفو میکنند، وعلی علیه السلام میفرمایند عفو نیکو ترین نیکی هاست یعنی اگر انسان بخواهد به کسی که به اوبدی کرده است نیکی کنددر مرحله اول باید ازلغزشش چشم پوشی کند. ونیز میفرمایند:عفو سرسبدمکارم اخلاقی است .زیرا حکایت از سعه روحی صاحبش میکند واین صفت از هر کسی که ظهور کند مطلوب است و حکایت از بزرگواری او میکند واین این صفت از هرکسی که ظهور کند مطلوب است وحکایت از بزرگواری او میکند ؛لذا آن حضرت میفرمایند : «پیشی گرفتن به عفو ،از اخلاق انسانهای بزرگوار است » علاوه بر این عفو یکی از صفات حق تعالی است که انسان بخشنده باید خود را مظهر این صفت کمالیه گرداند؛لذا علی علیه السلام میفرمایند:عارف ترین مردم به خداوند کسی است که عذر مردم را پذیرا باشداگرچه برای ایشان جایی برای پذیرش عذر نمی یابد و ایشان را مستحق عقوبت میداند. آن حضرت نیز میفرمایند:مرا به تعجب می اندازد که شخصی ،کسی را که به او ظلم کرده عفو کند ،وبا کسی که از او ارتباطش را قطع کرده وصل کند ،به کسی که او را محروم کرده عطا کند وبدی را با نیکی مقابله کند همه این امور را خداوند متعال به طو توصیف نشدنی ،با بندگانش ظهور میدهد با اینکه قدرت کامل بر انتقام دارد ،اما دوست دارد که بندگانش به ویژه مومنان با یکدیگر اینگونه باشد خصوصا کسی که دارا ی قدرتی است . علی علیه السلام میفرمایند :«نیکو ترین کارهای انسان قدرتمند،عفو است ».و آن را شکر برای قدرت ودستیابی به دشمن دانسته است امام رضا علیه السلام امر خداوند را به اظهار چشم پوشی زیبا به عفو بدون عتاب وتندی تفسیر فرموده است. عروج عقل/محمد باقر تحریری
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در روز 24 ذی الحجه سال دهم هجری طی نامه ای ساکنان مسیحی نجران را به آیین اسلام دعوت کرد و مردم نجران که حاضر به پذیرفتن اسلام نبودند نمایندگان خود را به مدینه فرستادند و پیامبر آنان را به امر خدا به مباهله دعوت کرد . … مباهله در اصل از «بَهل» به معنی رها کردن و برداشتن قید و بند از چیزی است. اما مباهله به معنای لعنت کردن یکدیگر و نفرین کردن است. کیفیت مباهله به این گونه است که افرادی که درباره مسئله مذهبی مهمی گفتگو دارند در یک جا جمع شوند و به درگاه خدا تضرّع کنند و از او بخواهند که دروغ گو را رسوا سازد و مجازات کند. شرح مختصر واقعه مباهله مباهله پیامبر با صلی الله علیه و آله و سلممسیحیان نجران، در روز بیست وچهارم ذی الحجّه سال دهم هجری اتفاق افتاد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلمطی نامه ای ساکنان مسیحی نجران را به آیین اسلام دعوت کرد. مردم نجران که حاضر به پذیرفتن اسلام نبودند نمایندگان خود را به مدینه فرستادند و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلمآنان را به امر خدا به مباهله دعوت کرد. وقتی هیئت نمایندگان نجران، وارستگی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را مشاهده کردند، از مباهله خودداری کردند. ایشان خواستند تا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلماجازه دهد تحت حکومت اسلامی در آیین خود باقی بمانند. موقعیت جغرافیایی بخش با صفای نجران، با هفتاد دهکده تابع خود، در نقطه مرزی حجاز و یمن قرار گرفته است. در آغاز طلوع اسلام این نقطه، تنها نقطه مسیحی نشین حجاز بود که مردم آن به عللی از بت پرستی دست کشیده و به آیین مسیح علیه السلام گرویده بودند. دعوت به اسلام پیامبر اکرم، حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلمبرای گزاردن رسالت خویش و ابلاغ پیام الهی، به بسیاری از ممالک و کشورها نامه نوشت یا نماینده فرستاد تا ندای حق پرستی و یکتاپرستی را به گوش جهانیان برساند. هم چنین نامه ای به اسقف نجران، «ابوحارثه»، نوشت و طی آن نامه ساکنان نجران را به آیین اسلام دعوت فرمود. نامه حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلمبه اسقف نجران مشروح نامه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلمبه اسقف نجران چنین بود: «به نام خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب ((علیهم السلام)). [این نامه ایست] از محمد ((صلی الله علیه و آله وسلم))، پیامبر خدا، به اسقف نجران. خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب ((علیهم السلام)) را ستایش می کنم و شما را از پرستش بندگان به پرستش خدا فرا می خوانم. شما را دعوت می کنم که از ولایت بندگان خدا خارج شوید و در ولایت خداوند درآیید و اگر دعوت مرا نپذیرفتید باید به حکومت اسلامی مالیات (جزیه) بپردازید تا در برابر این مبلغ، از جان و مال شما دفاع کند] و در غیر این صورت به شما اعلام خطر می شود». ... عکس العمل نجرانی ها نمایندگان پیامبر صلی الله علیه و آله و که حامل نامه دعوت به اسلام از جانب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلمبودند، وارد نجران شدند و نامه را به اسقف نجران دادند. او نیز شورایی تشکیل داد و با آنان به مشورت پرداخت. یکی از آنان که به عقل و درایت مشهور بود گفت: «ما بارها ازپیشوایان خودشنیده ایم که روزی منصب نبوت ازنسل اسحاق علیه السلامبه فرزندان اسماعیلعلیه السلام انتقال خواهد یافت و هیچ بعید نیست که محمد صلی الله علیه و آله وسلم ـ که از اولاد اسماعیل علیه السلام است ـ همان پیامبر موعود باشد». بنابراین شورا نظر داد که گروهی به عنوان هیئت نمایندگان نجران به مدینه بروند تا از نزدیک با محمد صلی الله علیه و آله و سلمتماس گرفته، دلایل نبوت او را بررسی کنند. گفتگوی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلمبا هیئت نجرانی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلمدر مذاکره ای که با هیئت نجرانی در مدینه به انجام رسانید آنان را به پرستش خدای واحد دعوت کرد. امّا آنان بر ادعای خود اصرار داشتند و دلیل الوهیت مسیح را، تولد عیسیعلیه السلام بدون واسطه پدر می دانستند. در این هنگام فرشته وحی نازل شد و این سخن خدا را بر قلب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم جاری ساخت: «به درستی که مَثَل عیسی نزد خداوند مانند آدم است که خدا او را از خاک آفرید». در این آیه، خداوند، با بیان شباهت تولد حضرت عیسی علیه السلام و حضرت آدم علیه السلام، یادآوری می کند که آدم((علیه السلام)) را با قدرت بی پایان خود، بدون این که دارای پدر و مادری باشد، از خاک آفرید و اگر نداشتن پدر گواه این باشد که مسیحعلیه السلام فرزند خداست، پس حضرت آدمعلیه السلام برای این منصب شایسته تر است؛ زیرا او نه پدر داشت و نه مادر. اما با وجود گفتن این دلیل، آنان قانع نشدند و خداوند به پیامبر خود، دستور مباهله داد تا حقیقت آشکار و دروغ گو رسوا شود. مباهله، آخرین حربه خداوند پیش از نازل کردن آیه مباهله، در آیاتی چند به چگونگی تولد عیسی علیه السلام می پردازد و مسیحیان را با منطق عقل و استدلال روبرو می کند و از آنان می خواهد که عاقلانه به موضوع بنگرند. بنابراین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، در ابتدا سعی کرد با دلایل روشن و قاطع آنان را آگاه کند، اما چون استدلال موجب تنبّه آنان نشد و با لجاجت و ستیز آنان مواجه گشت، به امر الهی به مباهله پرداخت. خداوند در آیه 61 سوره آل عمران می فرماید: «هرگاه بعد از دانشی که به تو رسیده، کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو بیایید فرزندانمان و فرزندانتان و زنانمان و زنانتان، و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم؛ سپس مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغ گویان قرار دهیم». دیدگاه بزرگان نجران درباره مباهله در روایات اسلامی آمده است که چون موضوع مباهله مطرح شد، نمایندگان مسیحی نجران از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مهلت خواستند تا در این کار بیندیشند و با بزرگان خود به شور بپردازند. نتیجه مشاوره آنان که از ملاحظه ای روان شناسانه سرچشمه می گرفت این بود که به افراد خود دستور دادند اگر مشاهده کردید محمد صلی الله علیه و آله و سلم با سر و صدا و جمعیت و جار و جنجال به مباهله آمد با او مباهله کنید و نترسید؛ زیرا در آن صورت حقیقتی در کار او نیست که متوسل به جاروجنجال شده است و اگر با نفرات بسیار محدودی از نزدیکان و فرزندان خردسالش به میعادگاه آمد، بدانید که او پیامبر خداست و از مباهله با او بپرهیزید که خطرناک است. در میعادگاه چه گذشت؟ طبق توافق قبلی، پیامبرصلی الله علیه و آله و سلمو نمایندگان نجران برای مباهله به محل قرار رفتند. ناگاه نمایندگان نجران دیدند که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرزندش حسین علیه السلامرا در آغوش دارد، دست حسن علیه السلام را در دست گرفته و علی و زهرا علیهما السلام همراه اویند و به آنها سفارش می کند هرگاه من دعا کردم شما آمین بگویید. مسیحیان، هنگامی که این صحنه را مشاهد کردند، سخت به وحشت افتادند و از این که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، عزیزترین و نزدیک ترین کسانِ خود را به میدان مباهله آورده بود، دریافتند که او نسبت به ادعای خود ایمان راسخ دارد؛ زیرا در غیر این صورت، عزیزان خود را در معرض خطر آسمانی و الهی قرار نمی داد. بنابراین از اقدام به مباهله خودداری کردند و حاضر به مصالحه شدند. سخنان ابوحارثه درباره مصالحه هنگامی که هیئت نجرانی پیامبرصلی الله علیه و آله و سلمرا در اجرای مباهله مصمّم دیدند، سخت به وحشت افتادند. ابوحارثه که بزرگ ترین و داناترین آنان و اسقف اعظم نجران بود گفت: «اگر محمد صلی الله علیه و آله و سلم بر حق نمی بود چنین بر مباهله جرئت نمی کرد. اگر با ما مباهله کند، پیش از آن که سال بر ما بگذرد یک نصرانی بر روی زمین باقی نخواهد ماند». و به روایت دیگر گفت: «من چهره هایی را می بینم که اگر از خدا درخواست کنند که کوه ها را از جای خود بکند، هر آینه خواهد کَند. پس مباهله نکنید که در آن صورت هلاک می شوید و یک نصرانی بر روی زمین نخواهد ماند». سرانجام مباهله ابوحارثه، بزرگ گروه، به خدمت حضرت آمد و گفت: «ای ابوالقاسم صلی الله علیه و آله و سلم، از مباهله با ما درگذر و با ما مصالحه کن بر چیزی که قدرت بر ادای آن داشته باشیم». پس حضرت با ایشان مصالحه نمود که هرسال دوهزار حُلّه بدهند که قیمت هر حلّه چهل درهم باشد و بر آنان که اگر جنگی روی دهد، سی زره و سی نیزه و سی اسب به عاریه بدهند. مباهله پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با نصرانیان نجران، از دو جنبه نشان درستی و صداقت اوست. اوّلاً، محض پیشنهاد مباهله از جانب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلمخود گواه این مدعاست؛ زیرا تا کسی به صداقت و حقانیّت خود ایمان راسخ نداشته باشد پا در این ره نمی نهد. نتیجه مباهله، بسیار سخت و هولناک است و چه بسا به از بین رفتن و نابودی دروغ گو بینجامد. از طرف دیگر، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلمکسانی را با خود به میدان مباهله آورد که عزیزترین افراد و جگرگوشه های او بودند. این خود، نشان عمق ایمان و اعتقاد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلمبه درستی دعوتش می باشد که با جرأت تمام، نه تنها خود، بلکه خانواده اش را در معرض خطر قرار می دهد. مباهله، سند عظمت اهل بیت((علیهم السلام)) مفسران و محدثان شیعه و اهل تسنّن تصریح کرده اند که آیه مباهله در حق اهل بیت پیامبر ((علیهم السلام))نازل شده است و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلمتنها کسانی را که همراه خود به میعادگاه برد فرزندانش حسن و حسین و دخترش فاطمه و دامادش علی ((علیهم السلام)) بودند. بنابراین منظور از «اَبْنائَنا» در آیه منحصرا حسن و حسین ((علیهما السلام)) هستند، همان طور که منظور از «نِساءَنا» فاطمه ((علیها السلام)) و منظور از «اَنْفُسَنا» تنها علی ((علیه السلام)) بوده است. این آیه هم چنین به این نکته لطیف اشاره داردکه علی((علیه السلام))در منزلت جان و نفس پیامبر است. نزول آیه تطهیر در روز مباهله روزی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلمقصد مباهله کرد، قبل از آن عبا بر دوش مبارک انداخت و حضرت امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین ((علیهم السلام))را در زیر عبای مبارک جمع کرد و گفت: «پروردگارا، هر پیغمبری را اهل بیتی بوده است که مخصوص ترینِ خلق به او بوده اند. خداوندا، اینها اهل بیت منند. پس شک و گناه را از ایشان برطرف کن و ایشان را پاکِ پاک کن.» در این هنگام جبرئیل نازل شد و آیه تطهیر را در شأن ایشان فرود آورد: «همانا خداوند اراده فرمود از شما اهل بیت پلیدی را برطرف فرماید و شما را پاکِ پاک کند. اعمال روز مباهله روز بیست و چهارم ذی الحجّه، روزمباهله پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با مسیحیان نجران است که در نزد مسلمانان، اهمیت خاصّی دارد؛ چرا که گواه حقانیت و درستی دعوت پیامبر و عظمت شأن اهل بیت مکرّم اوست. در کتاب شریف مفاتیح الجنان، اعمال مخصوصی بدین شرح برای این روز ذکر شده است: اول: غسل، که نشان پالایش ظاهر از هر آلودگی و آمادگی برای آرایش جان و صفای باطن است؛ دوم: روزه، که سبب شادابی درون است؛ سوم: دو رکعت نماز؛ چهارم: دعای مخصوص این روز که به دعای مباهله معروف است و شبیه دعای سحر ماه رمضان می باشد. هم چنین در این روز خواندن زیارت امیرالمؤمنین((علیه السلام)) به ویژه زیارت جامعه روایت شده است. احسان به فقرا و محرومان به تأسّی از مولی الموحدین علی ((علیه السلام)) که در رکوع نمازش به نیازمند احسان فرمود، سفارش شده است.
زندگی نامه شهید ثانی در میان دانشمندان و فقهای بزرگ و عالیقدر ما شهید ثانی؛ زین الدین بن علی بن احمد عاملی، همشهری شهید اول، مقامی عالی و امتیازی مخصوص دارد. زیرا گذشته از مقام بزرگ علمی و شخصیت نافذ و مؤثر معنوی كه آن بزرگمرد علم و دین دارا بوده، از نظر جزئیات زندگانی و حیات پرافتخارش نیز، موجب خرسندی است كه خود و شاگردش “ابن العودی” به تفصیل و با دقت در آن باره سخن گفته اند، به طوری كه امروز ما به خوبی می توانیم زندگانی درخشان او را در مدت پنجاه و پنج سالی كه در جهان زیسته است، از نظر بگذرانیم، و از این لحاظ نیز نسبت به اغلب دانشمندان كه تاریخ حیاتشان كم و بیش مجهول مانده است، ممتاز می باشد. ...
شخصیت علمی و مقام معنوی شهید در نظر علما و بزرگانشهید ثانی مانند شهید اول كه هر دو از مردم جبل عامل واقع در جنوب لبنان بوده اند، از نوابغ نامی و مفاخر فقهاء و مجتهدین شیعه، و هر دو به جامعیت در علوم و فنون اسلامی مشهور هستند، و هر دو نیز به جرم تشیع در راه دین به شهادت رسیدند، با این فرق كه دانشمندان ما، شهید ثانی را با در نظر گرفتن جهات مختلف زندگانی و آثار وجودیش بیش از شهید اول ستوده و درباره اش سخن گفته اند. سخن كوتاه و جامع دانشمند معروف سید محمد باقر خوانساری مؤلف بزرگوار “روضات الجنات” كه در آغاز شرح حال شهید آورده و دانشمندان بعد از او عیناً از وی نقل كرده اند، زبان گویای این موضوع است. مؤلف روضات می نویسد: تا این زمان كه سال 1263 قمری است هیچكس از علمای بزرگ را به یاد ندارم كه در بزرگواری، وسعت فكر، مقام بلند، خوش فهمی، تصمیم و اراده، حسن سلیقه، شیوه ی معتدل، برنامه ی منظم تحصیلی، استادان بسیار، ظرافت طبع، كارهای بدیع، معنویت كلام و تصنیفات جامع و كامل به پایه ی شهید ثانی رسیده باشد، بلكه می توان گفت: شهید از لحاظ اخلاق و ملكات فاضله در حدود مقام معصوم بوده است! وی از لحاظ مقام علمی همچون نقطه ای بود كه دائره معارف وعلوم را در برگرفته، و مركزی بود كه كره ی فضایل ارباب فضیلت آن را احاطه كرده بود. …(1) شیخ حُر عاملی دانشمند نامی و هموطن او در كتاب “امل الآمل” كه قسمت اول آن راجع به زندگانی علمای جبل عامل است، می نویسد: شیخ اجل زین الدین بن علی بن احمد عاملی جبعی، شهید ثانی، شخصیت وی از لحاظ وثوق و علم و فضل و زهد و عبادت و ورع و تحقیق و تبحر و جلالت قدر و عظمت شأن و جمیع فضایل و كمالات مشهورتر از آنست كه ذكر شود، و خوبی ها و اوصاف حمیده اش بیشتر از آنست كه به شمارش آید، مصنفاتش نیز مشهور می باشد. از جماعت بسیاری از علماء خاصه و عامه در شام و مصر و بغداد و قسطنطنیه و غیره روایت كرده است.(2) سید مصطفی تفرشی از او بدین گونه یاد می كند: چهره ای درخشان از چهره های درخشنده طائفه شیعه و علمای موثق آنهاست، محفوظاتش زیاد و نوشته هایش پاكیزه است. او راست شاگردانی بزرگ، و كتابهای نفیس و نیكو، به جرم تشیع در سال 966 در قسطنطنیه به شهادت رسید.(3) آنگاه مؤلف امل الآمل می نویسد: او فقیهی محدث، نحوی، مُقْری، متكلم، حكیم، جامع فنون علم بود، و نخستین دانشمند شیعه است كه در علم درایة الحدیث كتاب نوشته است. شهید در جبل عامل برای آشنایی كامل با این مرد بزرگ فهرست تاریخ زندگانی او را مطالعه می كنیم، تا از همین مختصر پی به مقام والای او ببریم: زین الدین شهید ثانی در روز 13 ماه شوال سال 911 هجری در دهكده ی “جبع” جبل عامل، در یك خاندان بزرگ علمی دیده به دنیا گشود. نیاكانش از پدر تا جد پنجم، و همچنین فرزندان و بسیاری از نوادگان پسری و دختری او، همه از دانشمندان مشهور و عالیمقام شیعه بوده اند، و از همه معروفتر فرزند نابغه اش شیخ حسن مؤلف كتاب معروف “معالِم” در اصول، و دخترزاده اش سید محمد علی عاملی است كه دانشمندی محقق ومؤلف كتاب مشهور “مدارك” در فقه می باشد. شهید در سن نه سالگی قرآن مجید را ختم كرد، سپس قسمتی از ادبیات عرب و فقه را نزد پدر دانشمندش نورالدین علی، كه از افاضل عصر بود، آموخت. آنگاه در سال 925 كه پدرش زندگانی را بدرود گفت، در سن چهارده سالگی به قریه ی “مِیس” جبل عامل رفت، و در خدمت دانشمند بزرگوار و محقق، شیخ علی بن عبد العالی میسی شوهر خاله ی خود به تحصیل پرداخت. هشت سال در قریه ی مزبور نزد دانشمند عالیمقام مذكور كتابهای شرایع محقق حلی، ارشاد علامه ی حلی، و قواعد شهید اول را در علم فقه درس خواند، ضمناً در این مدت نیز به افتخار دامادی استاد نام برده نائل گشت و برای نخستین بار ازدواج كرد. در اواخر سال 933 برای تكمیل معلومات خویش به دهكده ی “كرك نُوح” كه زادگاه بسیاری از علمای آن دیار بود، شتافت و از محضر سید بزرگوار و دانشمند عالیقدر سید بدرالدین حسن بن جعفر اعرجی مؤلف كتاب “محجة البیضاء” كه درباره آیات احكام نوشته و فقه و تفسیر و حدیث مربوط به هر آیه را شرح داده بود، كتاب قواعد ابن میثم بحرانی در كلام و تهذیب در اصول، و كتاب"العمده الجلیه” نیز در اصول فقه تألیف دانشمند نام برده و كتاب “كافیه” در نحو را خواند. در دمشق شهید در سال 937 برای كسب علوم بیشتر و رشته های دیگر، به شهر دمشق رفت و نزد دانشمند محقق فیلسوف شمس الدین محمد بن مكی(4) چند كتاب را فرا گرفت. و نیز علم قرائت قرآن را نزد شیخ احمد بن جابر شاطبیه تحصیل كرد و تمام قرآن مجید را براساس قرائت چهار تن از قاریان معروف: نافع، ابن كثیر، ابوعمرو و عاصم خواند. آنگاه در سال 938 مجدداً به وطن بازگشت و تا پایان 941 در “جبع” اقامت گزید و سرگرم مطالعه و درس و بحث و امور علمی بود. شهید در آغاز سال 942 بار دیگر رهسپار دمشق شد تا علوم دیگری را كه در آنجا استادان مسلم داشته است، فراگیرد و از فوائد آنها بی نصیب نماند. در مصر در روز جمعه 15 ربیع الاول سال 942 از دمشق عازم مصر شد، و در آنجا نزد شانزده تن از علمای مقیم قاهره در علوم و فنون ادبیات عرب، اصول، هندسه، نحو، معانی، منطق، تفسیر، عروض و غیره به تحصیل پرداخت. در راه سفر به مصر در شهر “غزه” واقع در ساحل مدیترانه با شیخ محی الدین عبد القادر بن ابی الخیر غزی ملاقات، و درباره موضوعات علمی با هم مناظرات و مباحثات بسیار نمودند. در پایان شیخ مذكور شیفته ی نبوغ و استعداد و فضل و كمال دانشمند جوان شیعی شد و دوستی پایداری میان آنها برقرار گردید. به طوری كه او را به كتابخانه خود برد و اجازه داد كه آزادانه به مطالعه و كاوش كتابها بپردازد و هر كتابی را خواست برای خود بردارد، و نیز به وی اجازه عام داد كه به هر كس خواست از طرف او اجازه دهد. بازگشت به زادگاهش جبع پس از انجام مراسم حج و عمره و زیارت مرقد منور حضرت رسول اكرم(ص) و ائمه بقیع علیهم السلام به “جبع” بازگشت. ابن عودی می نویسد: شهید در 14 صفر سال 944 به جبع بازگشت، بازگشت وی به وطن همچون باران رحمتی بود كه با علومش، نفوسی را كه از بیماری جهل مرده بودند، زنده گردانید. فضلاء و دانشمندان از هر سو به درگاهش شتافتند، و از فیض ملاقاتش بهره مند گشتند. در این سال مقام اجتهادش مسجل گردید و بنده را به اعلام آن مفتخر گردانید، ولی سفارش اكید كرد كه خبر آن را مكتوم دارد تا سال 946 در خلال این مدت توانست خانه ای برای سكونت خود بنا كند، سپس اقدام به ساختمان مسجدی در مجاورت خانه اش نمود كه بنای آن در سال 948 به انجام رسید. سفر به عراق و عتبات عالیات در روز 17 ربیع الاول سال 946 آهنگ سفر عراق و زیارت ائمه اطهار علیهم السلام نمود و سه ماه بعد در 15 شعبان همان سال مراجعت كرد. ابن عودی می گوید: در این سفر من و جمعی از دوستان و اهل محل نیز در خدمت وی بودیم. این سفر از بركت وجود او از پربارترین سفرهای من بود. در حلب برادر یكی از سلاطین ازبك كه با جماعتی از جمله مردی از شیعیان ایران از حج مراجعت می كردند، با ما همراه گشتند. پیری ناصبی و كهنسال با ملائی كه با وی نماز می گزاردند از همشهریان آنها نیز با آنها بود. پیرمرد ناصبی كه عداوت زاید الوصفی نسبت به شیعه داشت از شهید و همراهانش در میان راه فاصله می گرفت، ولی مرد شیعه ایرانی چنان با شهید مأنوس شد كه فقط با او نماز می گزارد. این معنی موجب گردید كه پیركهن سال و ملای آنها كینه شهید را به دل بگیرند و درصدد بودند كه در بغداد از وی نزد والی شكایت كنند. شهید هم تصمیم گرفت كه اگر نتوانست ائمه را زیارت كند، پنهانی به وطن بازگردد. وقتی به موصل رسیدیم پیرمرد ناصبی چنان دچار ضعف و ناتوانی شد كه از قافله بازماند، و شر او از سرِ ما برطرف گردید. شهید هم ائمه اطهار را با شتاب زیارت كرد و به وطن بازگشت. شیخ مسافرتهای بسیاری انجام داد از جمله به بیت المقدس، روم، بعلبك نیز سفر نمود و ره توشه هایی فراهم كرد. تألیفات گرانقدر شهید ثانی شهید ثانی دانشمندی پركار، گرانمایه، جامع علوم اسلامی اعم از معقول و منقول و فروع و اصول، و مردی وارسته و زاهد پیشه و پرهیزكار پیراسته و نمونه ی كامل و اعلای یك دانشمند اسلامی و شیعه حامی و مدافع مكتب اهل بیت عصمت و طهارت بوده است. به گفته ابن عودی: “اگر هیچ كاری جز مشكلات آمد و رفت واردین و پذیرایی از مهمانان نداشت، كافی بود كه اوقات او را به كلی بگیرد. با این وصف او بدون مساعدت دیگران و خدم و حشم، زندگی شخصی و تأمین مخارج و امور روحانی خود را بر اساس یك برنامه صحیح و منظم به خوبی انجام می داد، با اینكه غالباً در حال ترس و اضطراب از دشمن می زیست، و پیوسته درهول و هراس به سر می برد!” شهید خود در كتاب مشهورش “شرح لمعه” می نویسد: “این كتاب را در ضیق مجال و تراكم احوال كه خود موجب تشویش فكر بود، در شب 11 جمادی الاولی سال 975 هـ نوشتم.” او گذشته از تعلیم و تربیت شاگردان نامدارش و رسیدگی به امور مسلمین و تأمین زندگی، توفیق یافت آثاری ارزنده و تألیفات گرانقدر و كم نظیری در علوم عقلی و نقلی از فقه و اصول و حدیث و درایه و تفسیر و رجال و كلام و معانی و بیان و شعر و ادب از خود به یادگار بگذارد. آثار قلمی آن فقیه عظیم الشأن در نهایت نفاست و اتقان می باشد و با قلمی محكم و پرمایه نگارش یافته است. تألیفات شهید را تا حدود 70 كتاب برآورد نموده اند و برخی نیز چندین جلد بوده است كه به نقل “امل الآمل” برای ثبت در تاریخ اسامی آنها مسطور می گردد. باید دانست كه تألیفات شهید ثانی نیز مانند شهید اول همگی به زبان عربی است. نخستین تألیف او كتاب “روض الجنان” در فقه و شرح ارشاد الاذهان علامه حلی است كه آن را در سال 948 كه 37 ساله بوده، نوشته است . تألیفات دیگر شهید اینهاست: منار القاصدین فی اسرار معالم احكام الدین، رساله مسایل اسطنبولیه فی الواجبات العینیه، رساله فی الولایة و ان الصلوة لا تقبل الا بها، رساله فی دعوی الاجماع فی مسائل من الشیخ و مخالفة نفسه، التنبیهات العلیه فی وظائف الصلوة القلبیه، جواهر الكلمات فی صیغ العقود و الایقاعات، رسالة فی نجاسة البئر بالملاقات و عدمها، جواب المسائل الشامیه، رساله اعمال یوم الجمعه، جواب المسائل الخراسانیه، منیه المرید فی آداب المفید و المستفید، شرح الفیه شهید اول، كتابی مختصر است. شرح دیگر الفیه، متوسط، و شرح دیگر آن كه مفصل است. شرح نفلیه شهید اول، تمهید القواعد الاصولیة و العربیه، مسالك الافهام فی شرح شرایع الاسلام(در هفت جلد)، حاشیه فتوی خلافیات الشرایع، حاشیة القواعد، حاشیة تمهید القواعد، حاشیه ارشاد علامه، حاشیه مختصر نافع محقق حلی، اسرار الصلاة، رسالة فی تیقن الطهاره و الحدث و الشك فی السابق، رسالة فی من احدث فی اثناء غسل الجنابه، رسالة فی تحریم طلاق الحائض الحامل الحاضر زوجها المدخول بها، رسالة فی طلاق الغائب، رسالة فی صلاة الجمعه، رسالة فی الحث علی صلاة الجمعه، رسالة فی آداب الجمعه، رسالة فی حكم المقیمین فی الاسفار، منسك الحج الكبیر، منسك الحج الصغیر، رسالة فی نیات الحج و العمره، رساله فی احكام الحبوه، رسالة فی میراث الزوجه، رسالة فی جواب ثلاث مسائل، رسالة عشرة مباحث مشكلة فی عشرة علوم، مسكّن الفؤاد عند فقد الاحبه و الاولاد، كتاب كشف الریبه عن احكام الغیبه، رسالة فی عدم جواز تقلید المیت، رسالة فی الاجتهاد البدایة فی الدرایة، شرح الداریه، غنیة القاصدین فی اصطلاحات المحدثین، رسالة فی شرح حدیث “الدنیا مزرعة الآخره"، كتاب الرجال و النسب، كتاب تحقیق الاسلام و الایمان، رسالة فی تحقیق النیه، رساله فتوی الخلاف من اللمعه، رسالة فی تحقیق الاجماع، كتاب اجازات، حاشیة علی عقود الارشاد، منظومه در نحو، شرح آن، رسالة فی شرح البسمله، سؤالات شیخ زین الدین و اجوبتها، سؤالات شیخ احمد و اجوبتها، فتاوی الشرایع، فتاوی الارشاد، مختصر منیة المرید، مختصر مسكن الفؤاد، مختصر الخلاصه، فتاوی المختصر، رسالة فی تفسیر قوله تعالی: والسابقون السابقون، رسالة فی تحقیق العداله، جواب المباحث النجفیه، جواب مسائل الهندیه، البدایه فی سبیل الهدایه، اجازه الشیخ حسین بن عبد الصمد، فوائد خلاصة الرجال، رساله فی ذكر احواله، الروضه البهیه فی شرح اللمعة الدمشقیه، معروف به شرح لمعه و جز اینها از رسائل و اجازات و حواشی دیگر. (5) از میان كتب چاپ شده شهید ثانی از این كتابها اطلاع داریم: شرح لمعه، مسالك منیة المرید، كشف الریبه، مسكن الفؤاد، تمهید القواعد، التنبیهات العلیه، تحقیق الایمان والاسلام به نام حقایق الایمان. استادان او شهید ثانی در شهرها و كشورهای مختلف جمعاً نزد 25 تن از علما و دانشمندان شیعه و سنی در علوم و فنون گوناگون كسب علم و معرفت نموده است. او به فیض ملاقات جمعی دیگر جز آنان كه در شرح زندگانی خویش نام برده توفیق یافته است كه ذكر نام و نشان آنها به درازا می كشید. به گفته صاحب روضات شیخ احمد بن محمد بن خاتون عاملی نیز كه سلسله اسناد به وی مستند می شود، نیز از اساتید شهید ثانی به شمار می رود. (6) و نیز دیدیم كه وی در دمشق و مصر و قسطنطنیه نزد گروهی از علمای عامه تحصیل كرد و با آنها مأنوس بود و مراوده داشت، هر چند این رابطه و سابقه سرانجام خوبی برای او در بر نداشت. همانطور كه شهید اول هموطن او نیز سرنوشتی چون وی داشت. شیخ حر عاملی هموطن او می نویسد: از گفتار ابن العودی شاگرد وی و اجازات شیخ حسن (صاحب معالم فرزند شهید) و اجازات خود شهید، به خوبی پیداست كه شهید نزد بسیاری از علمای عامه شاگردی نموده و بسیاری از كتب عامه را در فقه و حدیث و اصول و كلام و غیره نزد آنها خوانده، و اجازه روایت تمامی كتب آنها را اخذ نموده است، چنانكه شهید اول و علامه حلی نیز چنین روشی داشته اند. تردید نیست كه منظور آنها درست بوده است، ولی آثاری بر این كار مترتب شد كه بر اهل نظر و كسی كه در كتب اصول و استدلال و حدیث (شیعه بعد از آنها) تتبع كرده باشد، پوشیده نیست. شیخ حسن فرزند او هم عدم رضایت خود را از اینكار آنها اظهار داشته است. (7) دانشمندانی كه از محضر وی برخاستند شهید ثانی با همه گرفتاری كه در دوران زندگانی خود داشته است، علاوه بر مسافرتها و اشتغال به تصنیف و تألیف و رسیدگی دقیق به امور زندگی و كسب معیشت كه گفتیم همه را شخصاً عهده دار بوده است توفیق پیدا كرد شاگردان برازنده و دانشمندان بلند آوازه ای تربیت كند كه هر یك از مفاخر فقهاء و دانشوران نامی شیعه به شمار می روند. چند تن از ایشان به گفته “ابن العودی” اشخاص زیر می باشند: (8) 1- سید بزرگوار نورالدین علی بن الحسین موسوی عاملی است كه به واسطه ی علاقه ی سرشاری كه شهید به وی داشت، او را به دامادی خود پذیرفت، و همچون فرزندش در آموزش و پرورش وی اهتمام ورزید، تا اینكه به مقام عالی علمی و عملی رسید و از خواص وی به شمار آمد. نورالدین علی، از دختر شهید، دارای فرزندی شد كه او را “محمد” نام گذاشت، و او همان “سید محمد عاملی” مؤلف عالیقدر كتاب مشهور “مدارك” است كه از بزرگان فقهاء بوده است. 2- فقیه محقق و محدث نامور سید علی حسین جزینی عاملی مشهور به “صائغ” مؤلف كتاب” شرح شرایع” و “شرح ارشاد” علامه حلی و غیره. 3- شیخ حسین بن عبدالصمد عاملی، پدر شیخ بهائی، فقیه و دانشمند عالی مقام است. وی نخستین شاگرد شهید است كه در سفر مصر همراه او بود و بار اول كه شهید به “اسلامبول” رفت، نیز با وی بود، و هنگام مراجعت، در عراق ماند و بعد از مدتی به ایران و به خراسان رفت. 4- علی بن زهره جبعی پسر عم شیخ حسین بن عبدالصمد عاملی است. وی دانشمندی پاك سرشت و پرهیزكار و مردی نیك نفس بود. او نیز همراه شهید به مصر رفت و همانجا نیز وفات یافت. 5- دانشمند بزرگوار شیخ محمدبن حسین مشعری عاملی، به گفته “امل الآمل” وی از فقهای جلیل القدر آن دیار بوده است. 6- سید نورالدین كركی عاملی است كه در “دمشق” می زیست و از بزرگان علماء و خواص اصحاب شهید بوده است. 7- شیخ عبد النبی بن علی، برادرش كه از علی بن عبد العالی میسی نیز استفاده نموده و استاد صاحب معالم برادرزاده اش بوده است. 8- بهاء الدین محمد بن علی عودی جزینی معروف به “ابن العودی” دانشمند مشهور است. وی سالها از محضر پر فیض “شهید ثانی” استفاده كرد و از سال 1945 تا سنه ی 962 كه به ایران و خراسان رفت، در خدمت وی سرگرم كسب علم و فضیلت بود و از سرچشمه دانش آن فقیه بزرگ استفاده ها نمود. شهادت شهید در میان دانشمندان شیعه كه در هزار سال گذشته همیشه پاسدار آئین پاك تشیع بوده اند، بسیاری به درجه ی عالیه شهادت رسیده اند. علامه امینی در كتاب “شهداء الفضیله” یكصد و سی تن از آنان را نام برده و با اجمال و تفصیل علل و چگونگی شهادت آنها را شرح داده است كه همه به جرم “تشیع” یا به عنوان ریاست جامعه شیعه، و دفاع از حق و عدالت، شربت شهادت نوشیدند. معروفترین و بزرگترین آنها، شهید اول و شهید ثانی هستند كه هر دو از علمای طراز اول شیعه و هر دو نیز از مردم جبل عامل بوده اند، و تقریباً به فاصله یكصد و پنجاه سال می زیسته اند، و اینك علت و كیفیت شهادت شهید ثانی: طبق نوشته علامه نوری در “خاتمه مستدرك” سید علی صائغ شاگرد دانشمند شهید در آخر جلد سوم شرح شرایع به خط خود نوشته است: “شهید هنگام طواف خانه خدا در مسجد الحرام (مكه معظمه) اسیر شد، آنگاه او را به اسلامبول بردند و روز جمعه در ماه رجب سال 966 در حالی كه قرآن تلاوت می نمود به جرم تشیع شهید شد، با این كه وی در آن موقع مهاجر الی الله و غریب بود."(9) محدث عالیقدر شیخ حر عاملی در “امل الآمل” به تفصیل درباره علت و چگونگی شهادت شهید به نقل از استادش سخن گفته است كه اجمال آن و سایر شواهد دیگر بدین قرار است: شهید به واسطه دانش بسیار و اعتقاد و تشیع، مورد رشك دانشمندان متعصب اهل تسنن قرار گرفته بود. پیوسته آزارش می دادند و او هم غالباً در بیم و هراس به سر می برد، در عین حال سرگرم كار خود بود. تا این كه روزی دو نفر را برای قضاوت نزد او آوردند و شهید یكی از آنها را محكوم كرد. محكوم از شهید نزد قاضی “صیدا” به نام “معروف” كه مردی متعصب بود شاكی شد، قاضی هم از فرصت استفاده نموده و به سلطان سلیمان عثمانی پادشاه روم (عثمانی) كه در آن موقع لبنان و سوریه هم جزو قلمرو او بود، نوشت كه مردی شیعی در دیار ما مردم را به تشیع و گمراهی! می كشاند و از مذاهب چهارگانه اهل تسنن خارج است و در دین خدا بدعت می گذارد! سلطان سلیمان هم مأموری برای دستگیری شهید به “جبل عامل” فرستاد. شهید برای فرار از اسارت به دست دشمن، آهنگ حج كرد و برای چندمین بار به زیارت خانه خدا رفت. مأمور پس از ورود به جبل عامل و اطلاع از مسافرت شهید به مكه او را دنبال كرد تا این كه در میان راه بر وی دست یافت. شهید به مأمور گفت: با من باش تا حج كنیم سپس مأموریت خود را انجام بده. پس از انجام مراسم حج با مأمور به روم (تركیه) رفت. در میان راه مردی به مأمور برخورد نمود و از وی پرسید این كیست؟ گفت: مردی از علمای شیعه امامیه است كه سلطان او را احضار كرده است. مرد مزبور گفت: نمی ترسی كه سلطان به واسطه قصوری كه در فرمان او نموده ای تو را به قتل رساند. بهتر است او را به قتل رسانی و سر بریده اش را برای سلطان ببری. مأمور هم آن فقیه پاك سرشت را همانجا در كنار دریا به قتل رسانید و سرش را برای سلطان برد. جمعی از تركمانان كه در آن نواحی بودند در آن شب دیدند انواری از آسمان پایین می آید و بالا می رود، و چون جستجو كردند و بدن بی سر شهید را یافتند بدون این كه او را بشناسند در همانجا دفن كردند و قبله ای بر مرقدش بنا نمودند. وقتی مأمور سربریده شهید را به سلطان نشان داد، سلطان خشمگین شد و گفت: من گفتم او را زنده بیاور، تو او را كشتی؟ سپس سید عبدالرحیم عباسی كه در سفر شهید به قسطنطنیه در سال 951 با وی ملاقات نموده بود، اصرار ورزید و سلطان مأمور مزبور را به قتل رسانید. در كتاب “لؤلؤه البحرین” می نویسد: در یكی از كتب معتبر دیدم نوشته بود: شهید را در ربیع الاول سال 965 در مكه مشرفه به امر سلطان سلیم (سلیمان) پادشاه روم (عثمانی) گرفتند و به یكی از خانه های مكه بردند و یك ماه و ده روز زندانی كردند، سپس او را از راه دریا به قسطنطنیه (اسلامبول) پایتخت روم بردند. آنگاه در كنار دریا سرش را از تن جدا ساختند و بدنش را سه روز روی زمین انداختند، و بعد به دریا افكندند!! (10) به نقل علامه نوری، شیخ بهائی می گوید: پدرم نقل كرد كه: بامداد روزی به خدمت شهید رسیدم دیدم آن عالم جلیل القدر غمگین است و به فكر فرو رفته است. وقتی سبب پرسیدم، گفت: ای برادر! گمان می كنم من شهید دوم باشم! زیرا دیشب در خواب دیدم كه سید مرتضی (دانشمند بزرگ شیعه) مهمانی مفصلی داده و تمامی علمای شیعه را دعوت كرده است. وقتی من وارد شدم، سید برخاست و به من خوش آمد گفت و فرمود: فلانی بنشین پهلوی شیخ شهید! من هم پهلوی شهید اول نشستم از این رو تصور می كنم من شهید دوم باشم! و نیز علامه نوری در “مستدرك” از كتاب “الدر المنثور” شیخ علی عاملی نوه ی شهید ثانی نقل می كند كه نوشته است: جواب زیر را به خط شیخ حسین بن عبد الصمد عاملی (پدر شیخ بهائی) دیده ام كه سید بدرالدین حسین بن شدقم حسینی مدنی در مكه معظمه راجع به شهادت شهید و اینكه شهید چند سال قبل از مرگش محل شهادت خود را به وی نشان داده بود. سؤال كرده و آن دانشمند بزرگوار هم جواب داده است. پی نوشتها: 1- روضات الجنات، ص286. 2- امل الآمل، جلد 1، ص85. 3- نقد الرجال، ص145. 4- وی هم نام شهید اول است، با او اشتباه نشود. 5- امل الآمل، جلد 1 ص86. 6- روضات الجنات، ص289. 7- امل الآمل، جلد 1، ص89. 8- برای آگاهی بیشتر نگاه كنید به “امل الامل” و لؤلؤة البحرین و روضات الجنات در شرح هر یك از اینان. 9- مستدرك وسائل، جلد 3 ، ص428. 10- لؤلؤة البحرین، ص34.
نظر از: گیلان غرب [عضو]![]() سلام
|
|
سال رونق تولید.اکثر مطالب تولیدی می باشد.کپی بدون درج لینک و نام نویسنده از نظر شرعی جایز نمی باشد.
|
آخرین نظرات