در اين دوره است كه اين احاديث جعل شد كه «اسمع و اطع للحاكم و يا للامير و ان ظلمك و ان اخذ مالك و ان ضربك» (از حاكم اطاعت كن حتي اگر به تو ظلم كند و تو را بزند)، كه در فقه ما نيست. بلكه فقه ما فقهي است كه كه ميگويد از ظالم اطاعت نكن بلكه اصلاً قبول ولايت جائر از محرمات مسلم فقه ماست و مرحوم شيخ انصاري در مكاسب محرمه فصل مشبعي در رابطه با حرمت ولايت جائر دارد آن هم در حدي كه بحث ميكند حتي اگر كسي براي جائر لباسي بدوزد و يا دواتي براي قلم آنها فراهم كند، كمك به جائر شده است. حتي در اين حد در روايات ما تصريح به حرمتش شده و اصلاً حرمت ولايت جائر يكي از اصول اساسي فقه ماست.»(همان)
در باره حرمت ولايت حاكمان ظالم و وجوب خروج بر آنها روايات متعددي از اهل بيت ع رسيده است كه به برخي از آنها اشاره مي نماييم :
امام صادق ع : أَمَّا وَجْهُ الْحَرَامِ مِنَ الْوِلَايَةِ فَوِلَايَةُ الْوَالِي الْجَائِرِ وَ وِلَايَةُ وُلَاتِهِ الرَّئِيسِ مِنْهُمْ وَ أَتْبَاعِ الْوَالِي فَمَنْ دُونَهُ مِنْ وُلَاةِ الْوُلَاةِ إِلَى أَدْنَاهُمْ بَاباً مِنْ أَبْوَابِ الْوِلَايَةِ عَلَى مَنْ هُوَ وَالٍ عَلَيْهِ وَ الْعَمَلُ لَهُمْ وَ الْكَسْبُ مَعَهُمْ بِجِهَةِ الْوِلَايَةِ لَهُمْ حَرَامٌ وَ مُحَرَّمٌ مُعَذَّبٌ مَنْ فَعَلَ ذَلِكَ عَلَى قَلِيلٍ مِنْ فِعْلِهِ أَوْ كَثِيرٍ لِأَنَّ كُلَّ شَيْءٍ مِنْ جِهَةِ الْمَعُونَةِ مَعْصِيَةٌ كَبِيرَةٌ مِنَ الْكَبَائِرِ وَ ذَلِكَ أَنَّ فِي وِلَايَةِ الْوَالِي الْجَائِرِ دَوْسَ الْحَقِّ كُلِّهِ «1» وَ إِحْيَاءَ الْبَاطِلِ كُلِّهِ وَ إِظْهَارَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ وَ الْفَسَادِ وَ إِبْطَالَ الْكُتُبِ وَ قَتْلَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُؤْمِنِينَ وَ هَدْمَ الْمَسَاجِدِ وَ تَبْدِيلَ سُنَّةِ اللَّهِ وَ شَرَائِعِهِ فَلِذَلِكَ حَرُمَ الْعَمَلُ مَعَهُمْ وَ مَعُونَتُهُمْ وَ الْكَسْبُ مَعَهُم( تحف العقول، النص، ص: 332)
امام موسي كاظم ع : إِنَّ أَهْوَنَ مَا يَصْنَعُ اللَّهُ بِمَنْ تَوَلَّى لَهُمْ عَمَلًا أَنْ يُضْرَبَ عَلَيْهِ سُرَادِقٌ مِنْ نَارٍ إِلَى أَنْ يَفْرُغَ اللَّهُ مِنْ حِسَابِ الْخَلَائِق(الكافي (ط - الإسلامية)، ج5، ص: 110)
امام جعفر صادق ع : «ثَلَاثَةٌ لَيْسَتْ لَهُمْ حُرْمَةٌ: صَاحِبُ هَوًى مُبْتَدَعٍ، وَ الْإِمَامُ الْجَائِرُ، وَ الْفَاسِقُ الْمُعْلِنُ الْفِسْق»(قرب الإسناد (ط - الحديثة)، متن، ص: 176)
امام صادق ع : لَا دِينَ لِمَنْ دَانَ اللَّهَ بِوَلَايَةِ إِمَامٍ جَائِرٍ لَيْسَ مِنَ اللَّه (الكافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص: 375)
امام حسين ع به نقل از پيامبر اكرم ص : مَنْ رَأَى سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلًّا لِحُرُمِ اللَّهِ نَاكِثاً لِعَهْدِ اللَّهِ مُخَالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ يَعْمَلُ فِي عِبَادِ اللَّهِ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ ثُمَّ لَمْ يُغَيِّرْ بِقَوْلٍ وَ لَا فِعْلٍ كَانَ حَقِيقاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يُدْخِلَهُ مَدْخَلَه(بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج44، ص: 382)
2 - نفي سلطه كفار بر مسلمين :
آنچه در كشورهاي اسلامي عربي مشاهده مي شد تسلط عملي كفار بر مسلمانان بود چرا كه حاكمان اين كشورها ، عملا تحت سلطه و ستم قدرتهاي غربي بوده و مجري سياست هاي آنان بودند و در اين راه حتي از قرباني كردن ملت خويش نيز دريغ نمي كردند . اين در حالي بود كه از نظر دين اسلام هر گونه سلطه كافر بر مسلمان به هر نحوي كه صورت گيرد محكوم بوده و اسلام ، مسلمانان را از پذيرش ولايت غير مسلمانان برحذر داشته و مي فرمايد :« لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا»
[النساء (4): 141] كه از اين آيه قاعده اي در فقه شيعه استخراج شده است كه ازآن به عنوان قاعده نفي سبيل ياد مي شود و بر اساس آن هر گونه قرارداد و همكاري با دولت هاي ديگر كه در نهايت منجر به كوچكترين سلطه اي بر مسلمانان شود باطل مي باشد كه اين اصل اساسي به دليل اهتمامي كه ائمه معصومين در روايات خويش بر آن داشتند در فقه شيعه مورد توجه فراواني مي باشد و عمل به مقتضاي اين قاعده و لو به صورت ناخواسته ، يكي از انگيزه هاي قيام و بيداري اسلامي بود . در كنار اين آيه آيات ديگري نيز وجود دارد همچون اين آيه :« يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَ النَّصارى أَوْلِياءَ» [المائدة: 51] كه در آن از ولايت غير مسلمانان بر حذر مي دارد و اين آيه مويدي است بر قاعده نفي سبيل .
3 - عزتمندي مسلمانان :
در شرايط كنوني دولت هاي مستبد و وابسته به غرب ، مسلمانان را به اندازه اي به قدرتهاي غربي وابسته كرده اند كه عزت آنان را پايمال كرده اند و حال آنكه از نظر اهل بيت ع هر گونه ذلتي مطرود مي باشد و مسلمان بايد عزيز و عزت مند باشد چرا كه در قرآن كريم نيز مي فرمايد : «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِين»(سوره منافقون ،آيه 8) و بر اين اساس بود كه يكي از اصلي ترين شعارهاي امام حسين ع ، اين شعار بود : «هيهات منا الذله» كه در پاسخ به فشارهاي يزيد براي بيعت و ذلت در برابر وي يا آمادگي براي مرگ بيان شد و امروزه اين شعار ، بار ديگر عملا به يكي از شعارهاي محوري و خواست هاي اساسي انقلابيون كشورهاي بيدار شده تبديل شده است .
4 - حرّيت و آزادگي :
اين اصل را شايد در نگاه اوليه در ذيل اموري همچون عزتمندي تعريف كرد اما واقعيت اين است كه آزادگي موضوعي است كه شامل غير مسلمانان نيز مي شود و اتكاي اصلي آن بر وجدان بشري مي باشد . به عبارتي آزادگي مقوله اي است كه حتي اگر انسان مسلمان و يا شيعه نيز نباشد بايد واجد آن باشد . كما اينكه در جريان حادثه كربلا ، زماني كه امام حسين از منظر ديني نتوانست يزيديان را بيدار كند آنان را به وجدانشان فراخواند و از آنان خواست اگر دين ندارند لااقل آزادمرد باشند ؛ «يَا شِيعَةَ آلِ أَبِي سُفْيَانَ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دِينٌ وَ كُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَكُونُوا أَحْرَاراً فِي دُنْيَاكُم»كه اين آزادمردي به معناي كرامت انساني مي باشد كه منشا بسياري از رفتارهاي عزتمندانه و عمل به نداي وجدان و مانع از بسياري از رفتارهاي خلاف عزت و عظمت مي شود كه متاسفانه بسياري از مردم تحت سلطه دولت هاي استبدادي ، حتي اين اصل را نيز فراموش كرده بودند . اما با بروز بيداري اسلامي اين اصل نيز يكي از اصول احيا شده گرديد به گونه اي كه غير مسلمانان و نيز مسلمانان غير معتقد نيز در كنار مسلمانان معتقد در جهت احياي عزتمندي و آزادگي خويش به پا خاستند و يك صدا خواستار تغييرات بنيادين در حاكميت ذلت آورشان شدند .
5 - كمك به مظلوم :
يكي ديگر از انگيزه هاي بيداري اسلامي كمك به مردم مظلوم و ستمديده فلسطين بود كه متاسفانه در بسياري از كشورهاي اسلامي ، نه تنها به فراموشي سپرده شده بود بلكه در برخي از آنها همچون مصر ، به جاي مظلوم به ظالم كمك مي شد و در كنار اينها قراردادهاي ننگيني با اين رژيم غاصب بسته شده بود كه گامي اساسي در مشروعيت بخشي به اين رژيم به حساب مي آمد . اما در سال هاي اخير با بالارفتن موج خيانت هاي سران رژيم هاي عربي ، آتش خشم مردم نيز فوران كرد و در كنار تلاشهايي كه براي رهايي از استبداد داشتند حركت هاي عظيمي نيز در جهت حمايت از مردم مظلوم فلسطين انجام شد كه در اين راستا در بسياري از اين كشورها سفارتخانه هاي رژيم صهيونيستي بارها و بارها توسط معترضان محاصره و پرچم رژيم صهيونيستي از آن به پايين كشيده شد و به جاي آن پرچم فلسطين قرار گرفت .
لذا حمايت از مظلوم يكي ديگر از انگيزه هايي بود كه منطبق با آموزه هاي شيعه مي باشد كما اينكه در اين زمينه روايت هاي متعددي نيز نقل شده است كه به يكي از آنها اشاره مي كنيم :
امام صادق ع از قول پيامبر اسلام : مَنْ أَصْبَحَ لَا يَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ مِنْهُمْ وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلًا يُنَادِي يَا لَلْمُسْلِمِينَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ.(الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 164)
6 - لزوم همراهي عنصر مقبوليت مردمي براي ايجاد حكومت :
البته در اين زمينه مطالب مفصلي وجود دارد كه در آنها از تفاوت ميان مشروعيت و مقبوليت در نظام اسلامي و به ويژه در فقه شيعه سخن به ميان آمده است كه وارد آنها نمي شويم و خلاصه آن اين است كه اگر چه از نظر شيعه ، مشروعيت حكومت بايد الهي باشد اما براي تشكيل عيني حكومت در كنار عنصر مشروعيت ، بايد عنصر مقبوليت نيز وجود داشته باشد و با زور و غلبه نمي توان حكومت تشكيل داد كما اينكه حضرت امير(ع) مىفرمايد: «لولا حضور الحاضر و قيام الحجه بوجود الناصر… لالقيت حبلها على غاربها»؛ «اگر حضور بيعتكنندگان نبود و با وجود ياوران حجّت بر من تمام نمىشد… رشته كار [حكومت] را از دست مىگذاشتم» (نهجالبلاغه، خطبه سوم). همچنين مىفرمايد: «لا رأى لمن لا يطاع»؛ «كسى كه فرمانش پيروى نمىشود، رأيى ندارد» (همان، خطبه 27). و نيز از قول پيامبر اكرم نقل مي نمايد كه آن حضرت به امام علي ع توصيه كرد كه اى پسر ابوطالب! ولايت امت من برعهده تو است. پس اگر به سلامت قدرت را به تو سپردند و در مورد زمامدارى تو، با خشنودى اتفاق كردند، سرپرستى امورشان را برعهده گير؛ ولى اگر در مورد تو رأى ديگرى ابراز داشتند، آنان را به حال خود رها كن». «يابن ابيطالب لك ولاء امتى فان ولّوك فى عافية و اجمعوا عليك بالرضا فقم بامرهم و الا فدعهم و ما هم فيه»
ابن طاووس، كشف المحجه، ص 180.
صفحات: 1· 2
آخرین نظرات