موضوع: "نویسنده: ریحانه علی عسکری"
اگر به اتاق فرزندانتان نگاه کنید بسیاری از وسایل غیر ضروری را می بینید. شاید وقتی به دلیل تهیه آن فکرکنید، به نتیجه ای نرسید.
حال اگر چند روزی فرزندتان را به جایی که این امکانات در آن نیست ببرید چه می کنند؟
حداقل کاری که می کنند این است که بهانه آن ها را می گیرند.
تبلت، لب تاب، وسایل بازی، گوشی، ماشین شارژی و بسیاری از وسایل دیگر.
اما تا به حال فکر کرده اید که کدام یک از وسایلی که برای فرزندتان تهیه می کنید ضروری و جزء نیازهای اساسی آن ها هستند?
شاید امروزه تشخیص نیازها و شبه نیازها کارآسانی نباشد؛ به خصوص که بعضی از این شبه نیازها را مراکز آموزشی از جمله مدارس به خانواده ها تحمیل می کنند. اما غیر ضروری بودن بسیاری از این وسایل واضح است.
با این حال افراد به آن به چشم شبه نیاز نگاه نمی کنند و برای تهیه آن ساعت های متمادی بیرون از خانه کار می کنند; غافل از این که در ازای تهیه شبه نیاز آن ها، نیاز های اساسیشان روی زمین می ماند.
نیاز اساسی غیر جسمانی یک کودک، علاوه بر نیاز به محبت و رسیدگی مادر، حضور پدر در خانه است. به خصوص برای فرزندان پسر، این نیاز ضروری تر به نظر می رسد.
طبق روایاتی که دوران زندگی افراد را به سه دسته تقسیم می کنند هفت سال اول را محبت پذیری کودک از مادر خود، و هفت سال دوم را سال تربیت او می دانند؛ وظیفه هفت سال دوم، بیشتر به عهده پدران گذاشته شده است شاید به همین دلیل باشد که در بحث حضانت بچه های طلاق، بعد از هفت سال، حضانت کودک را به پدر می دهند.
کودکانی که از حضور پدر در خانه محروم می شوند، روند استقلال و خود اتکایی را دیرتر طی می کنند.
اگر نگاهی به جامعه امروزی بیندازید می بینید که پسران امروزی، بیش تر تمایل دارند که ظاهر و رفتاری شبیه مادران خود داشته باشند. مدل مو و رنگ و اصلاح صورت پسران امروزی، بیش تر زنانه است تا مردانه.
شاید یکی از دلایلی که برای این موضوع می توان شمرد الگو گیری پسران از مادر، در خانه باشد.
وقتی پدری چند شیفت کار می کند و خانه برای او حکم خوابگاه را دارد نمی تواند نقش الگو برای پسرش ایفا کند و مادر که بیش تر در معرض دید او قرار دارد به عنوان الگو قرارمی گیرد و رفتارهایش راتقلید می کند.
این باعث می شود که ما در جامعه با پسرانی دخترنما، روبرو باشیم.
این تغییرات، فقط در ظاهر او جلوه گر نیست و روی سایر رفتارهای او نیز اثر می گذارد و باعث می شود که او نتواند در آینده نقش همسری و سرپرستی خانواده را ایفا کند; مردی منفعل بار می آید که رفتارهای زنانه بروز می دهد؛ به راحتی قهر می کند و نمی تواند در مواقع مقتضی تصمیم بگیرد و عکس العمل مناسب بروز دهد ونقش تکیه گاهی اش را انجام دهد.
پس بهتر است که بجای شیفت های کاری طولانی جهت برآوردن نیازهای غیر ضروری و شبه نیازها، با حضور کافی در منزل به تربیت صحیح فرزندانمان بپردازیم تا فرزندانی شایسته و کار آمد تحویل جامعه دهیم.
جلوی تلویزیون نشسته بودم و فیلم کلاه پهلوی را نگاه میکردم.
ماجرا به آنجا رسیده بود که بلانش که یک زن فرانسوی بود آمد و به عالیه و کریم را که دو شخصیت ضعیف، و به اصطلاح تو سری خور جامعه بودند کمک کرد.
یک زن فرانسوی بی حجاب آمد و دو تن از افرادی را که مردم آن ها را به حساب نمیآوردند را به حساب آورد؛
با آن ها مطابق شخصیت انسانی آن ها برخورد کرد؛ به آن ها احترام گذاشت؛ برایشان دل سوزاند و سعی کرد که آنها را به عنوان مهره هایی برای پیشبرد اهدافش استفاده کند.
بعد هم که بلانش از فرمانده جدا شد و از فرمانداری رفت؛ هنوز از او، با عنوان مادام بلانش یاد می کردند و محبوبیتش از بین نرفت.
برایش طلب دعای خیر می کردند؛ در زمان حضورش غلام حلقه به گوشش بودند؛ آن هم نه با زور و اجبار، بلکه با جان و دل.
احترام به هم نوع، حفظ شخصیت او، جلوگیری از بی احترامی و آزار و اذیت او، چیزی است که اسلام به عنوان یک دین الهی همواره روی آن تأکید ویژهای داشته و دارد.
بسیاری از این تاکیدات به طور مستقیم، و بقیه به صورت وظایف مسلمانان در برابر مسلمان، پدر در برابر فرزند و همسر، و بالعکس، وظایف همسایگی، وظایف خویش و قومی، و بسیاری از حقوق و تکالیف متقابل آمده است که باعث می شود فردی که در جامعه اسلامی زندگی می کند با دیدن همان چیزی که تاکید اسلام بر آن شده و مورد غفلت قرار گرفته، مورد سوء استفاده دشمنان دین و به اصطلاح مهره ای برای بازی های آنها قرار نگیرد و بازیچه دست آن ها نشود.
شنیده بودم مرز بین عشق و نفرت, راست و دروغ، حرام و حلال، راه راست و کج, مثل یک مو باریک است.
اگر دقت نکنی چپ می روی؛ دچار حرام می شوی؛ به دروغ و باطل می افتی.
اما فکر کردم مرز بین خرافات و واقعیت از آنها هم مشکل تر است.
یادم می آید جشن عقد پسرخاله ام را که فامیل عروس، پشت دامن عروس را با سوزنی با نخ سفید بدون گره، کوک می زدند و درمی آوردند.
با اینکه آن موقع نوزده سال بیش تر نداشتم, برایم مسخره بود.
یا روزی را که با بچه های فامیل, خانه تکانی مادربزرگم را می کردیم؛ پسرخاله ام در حین کار، موسیقی گوش می داد.
مادربزرگم که شنید ناراحت شد و گفت:
_ بخاطر همین ها ست که باران نمی آید. این حرف که از دهان مادربزرگ خارج شد زن دائی ام خندید و گفت:
_ مادر این ها خرافات است. ولی در مراسم ختم مادربزرگ, همین زن دائی ام بود که اصرار می کرد که کفش های مادربزرگ را خاک کنند که خروسی را بکشند و آن را هم جایی چال کنند که چه؟
مادربزرگ روز شنبه از دنیا رفته و ممکن است کسی را دنبال خودش ببرد و این خروس بخت برگشته و آن کفش های کهنه آن قدر قدرت دارند که جلوی عزرائیل را بگیرند!؟
هرچند برای راحتی خیالش خروسی کشته شده ولی بجای اینکه راهی دیار قبر شود راهی خانه فقیری شد.
آن موقع جای کسی خالی بود که بگوید شاید اثر وضعی موسیقی نیامدن باران نباشد ولی گناه اثرش را می گذارد؛ اما چه کسی گفته جنازه خاک شده کفش های مادربزرگ و خروس بخت برگشته می تواند جلوی عزرائیل را بگیرد.
در محاوره و گفتگوهای روزانه، جملات و اصطلاحات و ضرب المثل های زیادی را به کار می بریم که خیلی اوقات نسبت به آن ها بی توجه هستیم.
گاهی سال ها از این جملات استفاده می کنیم بدون این که بفهمیم چه اثراتی را به دنبال دارد.
وقتی که در معانی جملات دقیق می شویم تازه متوجه می شویم که شاید بهتر بود از جایگذینی برای آن استفاده می کردیم، اما گاهی هیچ وقت متوجه تاثیر این جملات نمی شویم.
شاید اگر کسی به شما بگوید که بسیاری از اصطلاحاتی که سال هاست به کار می بریم با برنامه ریزی خاصی است که برای ما کرده اند آن ها را بدبین بدانید اما…
سال هاست حسن کچل، شخصیت داستان بچگی های ماست که به کثیفی معروف است.
تا بحال با خودتان فکر کردید چرا اسم حسن را برای چنین شخصیتی انتخاب کرده اند?
یا چرا کوچه علی چپ را بکار می بریم? چرا چوپان دروغگو در کتاب های مدارس جا خوش کرده بود درحالی که چوپانی شغل بعضی از انبیا بوده است.
این ترفند ایجاد تنفر از اسم و رسم بزرگان دین ما، در زمان حاضر هم ادامه دارد.
اگر نگاهی به شخصیت های فیلم های ماهواره ای بیندازیم متوجه می شویم.
چرا اسم افراد خوب و محبوب فیلم ها را اسم ائمه نگذاشته و برای بدترین و منفورترین شخصیت سریال اسم ائمه را انتخاب می کنند.
بهتراست این بار قدری دقیق تر به موضوع نگاه کنیم قدری در ضرب المثل ها و عبارات و هر آن چه می گوییم و می بینیم و می شنویم دقیق تر شویم، مبادا ناخواسته و ندانسته ابزار دست دشمنان دین شویم.
آخرین نظرات