آرشیو برای: "دی 1397"
ارسال شده در 29 دی 1397 توسط ریحانه علی عسکری در اخلاقی وتربیتی, فرهنگی, خانواده, روایت تولیدی, #به قلم خودم
نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ ریحانه علی عسکری با شنید صدای مرضیه که از من میخواست همراهش به خرید لباس بروم سرم را از روی کتاب بلند کردم و پرسیدم: _ مگر تو هفته قبل خرید نبودی؟ خنده ای کرد و گفت: _ خودت داری می گویی هفته قبل. آن لباس ها دیگر تکراری… بیشتر »
ارسال شده در 29 دی 1397 توسط ریحانه علی عسکری در اخلاقی وتربیتی, فرهنگی, خانواده, روایت تولیدی, #به قلم خودم
نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ ریحانه علی عسکری با شنید صدای مرضیه که از من میخواست همراهش به خرید لباس بروم سرم را از روی کتاب بلند کردم و پرسیدم: _ مگر تو هفته قبل خرید نبودی؟ خنده ای کرد و گفت: _ خودت داری می گویی هفته قبل. آن لباس ها دیگر تکراری… بیشتر »
نوشته شده توسط حقوق دان حجت الاسلام دکتر رسول مظاهری قسمت آخر ماده 4 قانون تملک آپارتمانها میگوید: پرداخت هزینههای مشترک اعم از اینکه ملک مورد استفاده قرار بگیرد یا نگیرد الزامی است، البته در مواردی که هزینههای آسانسور تفکیک شده… بیشتر »
نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ ریحانه علی عسکری مادرم به خانه آمد و گفت: _دختر فلانی با دوستاش دفتر ازدواج زدند؛ می خوان کارِ خیر بکنن. دوستام بهم گفتن شمارتونو بده تا برای دخترت خواستگار بفرستند. _مامان! من که مشکل خواستگار ندارم لازم نیست شماره خونمونو… بیشتر »
ارسال شده در 25 دی 1397 توسط ریحانه علی عسکری در اخلاقی وتربیتی, فرهنگی, روایت تولیدی, حجاب وعفاف, #به قلم خودم
نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ ریحانه علی عسکری منزل مادربزرگم مهمان بودیم. آخرشب قرار بود خاله کوچکم ما را به خانه برساند. از آن جایی که آخر شب بود و خیابان ها خلوت، مادربزرگم گفت: _من لباس عوض نمی کنم فقط یه روسری و مانتو می پوشم. خاله هم گفت: آخر شبه… بیشتر »
ارسال شده در 24 دی 1397 توسط ریحانه علی عسکری در اخلاقی وتربیتی, فرهنگی, روایت تولیدی, حجاب وعفاف, #به قلم خودم
نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ مهربان اولین نفری بودم که وارد اتوبوس شدم. اتوبوس بی آر تی قرمز رنگی که مقصدش احمد آباد بود. در قسمت خانم ها صندلی سوم از جلو نشستم. برخلاف بیشتر مواقع که نزدیک پنجره را انتخاب می کردم؛ این بار در صندلی کنار راهروی اتوبوس… بیشتر »
نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ #ریحانه علی عسکری تلاش می کردم گوشــی اندروید هر چــه دیرتر پایش را به زندگیم باز کند. با خودم شــرط کرده بودم تا زمانی که کنکور ارشد قبول نشدم گوشی نخرم. باز هم به بهانه این که گوشــی من را از درس دور می کند از خرید آن… بیشتر »
برف ده سالگي بخاطر آدم برفي هايش؛ برف چهارده سالگي بخاطر اخبار و تعطيلي هايش؛ برف هجده سالگي را درست يادم نيست، در ميان افكار يخ زده بودم؛ برف بيست سالگي قدم زدن هاي عاشقانه و رد پاهايم؛ برف بيست و پنج سالگي به بعد فقط سرد بود و سرد بود و سرد … بیشتر »
نوشته شده توسط حقوق دان حجت الاسلام دکتر رسول مظاهری ✍1-خواندن بدون نوشتن روش نادرست مطالعه است . مطالعه فرآيندي فعال و پويا است وبراي نيل به اين هدف بايد از تمام حواس خود براي درك صحيح مطالب استفاده كرد. بايد با چشمان خود مطالب را خواند،… بیشتر »
باران امروز، من را به ياد دوران كودكيم انداخت؛ خدا را شكر! بارانى كه انگار خيال تمامى نداشت و حسرت دل همه را برآورد. زمستان هاى كودكى ما دهه شصتي ها، واقعا زمستان بود. بيش تر صبح ها كه در خانه را باز مى كردم تا به مدرسه بروم، مه غليظى همه جا را پوشانده… بیشتر »
نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ: سرکار خانم فریبا حقیقی همیشه سعی می کردم قبض موبایلم بیش تر از شش هزار تومان نشود. یک بار به شوهرم گفتم: _من بسته نمی خرم وتلفن هم زیاد استفاده نمی کنم و بودجهء تلفنی ام می رسد. خوب، باید مراعات می کردم تا سرِحرفم مانده… بیشتر »
نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ ریحانه علی عسکری تاحالا دقت کردین اولین سوالی که بعد از احوالپرسی از هم می پرسیم چیه؟ مخصوصا از کسایی که یه مدته همدیگه را ندیدیم شوهر نکردی؟ بچه دار نشدی؟ دخترت عروسی کرد؟ پسرتو هنوز زن ندادی؟ عروست بچه دار شد؟ سخت نگیر… بیشتر »
نوشته شده توسط حقوق دان حجت الاسلام دکتر رسول مظاهری ((نکات مواد۱۱۵۸ تا ۱۲۰۷) ((در اولاد باب ۱ نسب)) نکات ماده۱۱۵۸?این ماده حاوی دو اماره است؛ ۱. طفلی که درفاصله بین۶ماه تا ده ماه از تاریخ وقوع نزدیکی بین زن وشوهر به دنیا آید محصول آن نزدیکی… بیشتر »
نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ؛ سرکارخانم فریبا حقیقی کاش می شد زمان به عقب برگردد و در قطعه ای به نام مدرسه، بایستد. همان قطعه ای که بوی بهشت می داد و طعم دوستی. آن جایی که تمام داشته هایمان را رو کردیم و امروز دست خالی ماندیم و در عاریهء گذشته خیال می… بیشتر »
نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ فاطمه به ساعتم نگاهی انداختم، لحظه ها رویایی بود وزش باد پائیزی، برگ های رنگانگ را از روی شاخه های بلند درختان استوار، در آسمان پراکنده می ساخت و خیابان را مانند لحظه های جشن تولد که کاغذهای رنگی برزمین فرو می ریزد جذاب و… بیشتر »
نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ فاطمه به ساعتم نگاهی انداختم، لحظه ها رویایی بود وزش باد پائیزی برگ های رنگانگ را از روی شاخه های بلند درختان استوار، درآسمان پراکنده می ساخت و خیابان رامانندلحظه های جشن تولدکه کاغذهای رنگی برزمین فرو می ریزد جذاب… بیشتر »
نوشته شده توسط حقوق دان حجت الاسلام دکتر رسول مظاهری در ماده ۱ ق.آ.د.م که درمورد تعریف آئین دادرسی مدنی این چنین مقرر می دارد:《آيين دادرسی مدنی، مجموعه اصول و مقرراتی است كه در مقام رسيدگی به امور حسبی و كليه دعاوی مدنی و بازرگانی در دادگاه های عمومی،… بیشتر »
نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ: زهرا سادات مینیمال یا کوتاه نویسی در دنیای مجازی طرفداران خاص خودش را دارد. ابداع این سبک را متعلق به یک نویسنده روسی می دانند، اما اگر حدیث های دو کلمه ای امام علی (علیه السلام) را خوانده بودند، نام و بساطشان را از ویکی… بیشتر »
ارسال شده در 11 دی 1397 توسط ریحانه علی عسکری در اخلاقی وتربیتی, فرهنگی, مناسبتها, دل نوشته, روایت تولیدی, #به قلم خودم
نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ ریحانه علی عسکری هرچه تمرکز می کنم تا بتوانم حواسم را بدهم به صوت اصول، نمی توانم. درد دل هایم سنگ شده و وسط سینه ام مانده نه بالا می آید و نه پایین می رود. شاید فکری که توی مغزم جولان می دهد و نمی گذارد حواسم جمعِ اصول شود… بیشتر »
نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ مهربان _چندتا بچه داری _10تا! _نه منظورم دخترای پاتوق (دختران آفتاب خیابون لاله) نیست خودت چند تا بچه داری؟ _خوب اونا هم بچه ها خودمن دیگه _ای بابا _ندارم _واقعا بچه نداری؟ پس چجوری این همه خوب ارتباط می گیری با دخترا.… بیشتر »
بیانیه مرکز مدیریت حوزههای علمیه خواهران به مناسبت ۹ دی بسمالله الرحمن الرحیم «راهپیمایی ۹ دی تجلی قدرت خدا و حرکتی ماندگار در تاریخ انقلاب است.» امام خامنهای(مدظلهالعالی) حماسه 9 دی تقویت انسجام و وحدت ملی و پیوند مجدد مردم و… بیشتر »
نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ سرکار خانم فریبا حقیقی از اتوبوس پیاده شدم و با احتیاط ازعرض خیابان عبور کرده؛ در مسیر اصلی خیابان قرار گرفتم. عروس همسایه را دیدم که آرام آرام راه می رفت؛ یادم افتادکه باردار است و منتظر دومین فرزند. سلام و احوال پرسی کردم،… بیشتر »
?حضرت آیت الله العظمی بهجت (ره) : ای انسان ! زمان مرگت پریشان نباش و به جسم با ارزش خود اهتمامی نداشته باش ! چرا که مسلمین کارهای لازم را میکنند : لباسهایت را از تنت درمیاورند ، غسلت میدهند ، کفنت میکنند ، از خانه ات بیرونت میکنند و تو را به خانه ی… بیشتر »
نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ سرکار خانم فریبا حقیقی استاد شاهسنایی وقتی جلسه اول سر کلاس آمد و با بچه های ترم اول و کتاب مفهومی علوم قرآنی مواجه شد، دست هایش را محکم به هم چسباند و گفت: _کارمون خیلی سخته بچه ها. این صحبت استاد و حجم درس علوم قرآنی، تمام… بیشتر »
ارسال شده در 5 دی 1397 توسط ریحانه علی عسکری در اخلاقی وتربیتی, فرهنگی, خانواده, روایت تولیدی, #به قلم خودم
نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ ریحانه علی عسکری اگر در یک جمع زنانه وارد شوید، حتما کمی هم پای صحبت به جنسیت یا مرد زن و بودن کشیده می شود. بعضی زنان از جنسیت خود بسیار راضی هستند و بعضی دیگر دائم گله و شکایت میکنند و جنسیت خود را ناعادلانه میدانند.… بیشتر »
آیتالله سید محمود هاشمى شاهرودى در سال 1327 هجرى شمسى در شهر نجف و در خانوادهای مذهبى و از سادات منسوب به امام حسین(ع) چشم به جهان گشود. پدرش مرحوم آیتالله سیدعلى حسینى شاهرودى، از شاگردان برجسته مرحوم آیة الله العظمی خویی (ره) بود… بیشتر »
نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ سرکارخانم فریبا حقیقی از کوچک بودن دنیا و"کوه به کوه نرسیدن ولی آدم به آدم رسیدن” زیاد شنیده و خیلی کم دیده بودم. ناهموار بودن مسیر رفت و برگشت؛ من به مدرسه و همچنین مابقی مشکلات باعث شد تا از مدرسه کوثر به مدرسه اهل… بیشتر »
نوشته شده توسط حقوق دان حجت الاسلام دکتررسول مظاهری . ?لطفا در مورد دیه زن با مرد و برابری آن توضیح دهید؟ آیا برابر است یا خیر؟ پاسخ: ◀️در این خصوص باید بیان داشت از ابداعات و نوآوریهای صورت گرفته توسط قانون گذار همین امر برابری دیه زن با دیه مرد در… بیشتر »
نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ ریحانه علی عسکری بدجور دلم گرفته بود نه حال درس خوندن داشتم نه هیچ کاری، نمی دونستم چیکارکنم یکم تلویزیون دیدم یکم با دوستم چت کردم یکم با مادرم حرف زدم اما کم نشد که نشد زدم تو اینترنت دلم گرفته هرکسی به چیزی گفته بود… بیشتر »
نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ سرکارخانم فاطمه سلیمیان هفته ها و ماه ها پرسه زنان از حوالی من می گذرند . گویی سرعت نور دارند; به مدتی نه چندان دور ذهنم را سوق می دهم : زرد، نارنجی، سبز، زرد… رقص کنان از هم سبقت می گیرند و بر زیر پاهایم فرش پاییزی… بیشتر »
آخرین نظرات