نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ کوثر ولایت: سرکار خانم صفورا صیرفیان پور سال ها پيش در روستايي پر درخت، چندين غريبه تبر به دست، روز روشن به جان درختهاي روستا افتادند. صداي بلند تبر و افتادن سهمگين اولين درخت، همه اهل روستا را خبر مي كند. مردم دسته دسته از… بیشتر »
آرشیو برای: "بهمن 1396, 11"
سجاده را پهن کردم و با خود گفتم تا دخترم سرگرم بازی و نقاشی است نمازم را می خوانم. متوجه نیم نگاه دخترم شدم، سریع از جا بلند شد و جیغ کشید: مامان جیش جیش. خدای من باید چادر را از سرم بردارم و ببرمش دسشویی. با تشر نگاهش کردم و دستش را محکم گرفتم و به سمت… بیشتر »
ارسال شده در 11 بهمن 1396 توسط ریحانه علی عسکری در متفرقه, اخلاقی وتربیتی, فرهنگی, روایت تولیدی, #به قلم خودم
نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ: خانم فائزه محمدی وارد بازار که شدیم، برای خرید آجیل و تنقلات به مغازه خشکبار فروشی رفتیم…! از قیمت انجیر و پسته و گردو به اون زیادی و نگاهی به سایز شکم مغازه دار گفتم به به!!! (ازون حاجی پولداراس که پولش از پارو بالا… بیشتر »
آخرین نظرات