ظرف خالی بود.
غذایی که از ظهر مانده بود را برای شام گرم کرد. بشقاب های ما را پر از غذا کرد ولی برای خودش غذا نکشید.
-پرسیدم: برای خودتان غذا نمی کشید؟
-جواب داد: تصمیم گرفتم شبها حاضری بخورم. این را گفت و کاسه ماست را جلو کشید.
نگاهی به قابلمه ای که کنارش بود انداختم ظرف غذا خالی بود.
آخرین نظرات