نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ:
سرکارخانم فائذه محمدی
فاطمه؟ فاطمه؟؟!!!؟ چه سري درون اين كلمه نهفته است كه عرش را به لرزه در مي اورد؟
به راستي تو كه بودي فاطمه؟
نه!بهتر است بگويم كه هستي فاطمه؟
اين روز ها نامت بر زبان ها جاري است.
سخن از تو و چادر به خاك و خون كشيده ات به ميان است.
تو و چادر خاكي؟
تو مگر دختر رحمت للعالمين،پيام اور صلح و زيبايي جهانيان نيستي؟
تو و چادرِخوني؟
مگر همسر علي،آيينه ي عدالت و حق نيستي؟
مگر مي شود اين تناقض ها عرش را به لرزه در نياورند؟
و
صداي شيون دختر رسول خدا،همسر علي
ميان در و ديوار، آسمان و زمين را عزادار نكند؟
واي بر عالميان
بوي عطر ياس به مشاممان مي رسد!
چادرت را خاك و خون گرفت
چشم ما را نيز…
فاطمه جان
اين روز ها همچنان بوي خوني شدن و صداي قدم هاي نامحرمان بر روي چادرت مي ايد و ادامه پيدا كرده است
خبر ميرسد عده اي از دختران سرزمينم، عروسك خيمه شب بازي عمر ها و ابوبكر ها شده اند
فاطمه جان تاريخ در حال تكرار شدن است
اما…
اما در همان سرزمين دختران و زناني هستند كه تا پاي جان حرمت چادرت را نگاه داشته و هروز خون غيرت دفاع از يادگارت(چادر)بيش از پيش در رگ هايشان ميجوشد تا شايد بتوانند
كمي
فقط و فقط كمي ,مرهمي بر زخم هاي به دل مهدي ات نشسته باشند
اين دختران و زنانِ مدافع يادگارت
ارام نخواهند نشست اي مادر حسين
ايستاده اند چون كوه اي مادر زينب
باشد كه لبخندت،جاودانشان كند اي مادر حسن
صلي الله عليك يا فاطمة الزهرا
تا آخر پاي مادرمان مي مانيم
آخرین نظرات