به یاد می آورم روز بارانی را، صدای رعب آور رعد و برق را، گویی می خواست صفحه ی آسمان را بشکافد. به یاد آوردم شعر دوران کودکی را . کنار پنجره بخار گرفته این روز هایم می نشینم، باران، شیشه ی کدر را می شست; قطرات رقصان به پایین حرکت می کردند. نمی دانم چرا… بیشتر »
آخرین نظرات