نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ: مهربان _ ساعت دو بعد از ظهره هادی، پاشو دیگه. _ مامان بزار یکم دیگه بخوابم. مامان کیه همام، پاشو با هم پلی بازی کنیم. _مامان کجاست؟ _ چیکارش داری تو آشپزخونه است داره افطاری درست می کنه. _ الان که زوده _ آخه عصر باید بره… بیشتر »
آرشیو برای: "اردیبهشت 1397, 30"
نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ کوثرولایت: سرکار خانم زهرا سادات افضلی - لبخندبزن. یکم بیشتر. عه، مسخره بازی در نیار علی!! چشمکی می زنی. پایت را روی تخته سنگ بزرگی که کنارت قرار دارد می گذاری. آرنجت را روی زانویت تکیه می دهی و دستت را تکیه گاهی برای چانه… بیشتر »
نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ سرکار خانم فریبا حقیقی روی صندلی بانک در انتظار اعلام شماره ام و باجه بودم. پشت سر من گوشی یکی از مشتریان به صدا درآمد، سلام و احوال پرسی گرم با طرف مقابل آن هم با صدایی تقریبا بلند من را کنجکاو گوش کردن به صحبتشان کرد. نمی… بیشتر »
آخرین نظرات