نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ کوثر ولایت: سرکار خانم صفورا صیرفیان پور بیست و هشت اسفند 95 اتوبوس را تحویل گرفته بود. سفید, تمیز و نوی نو. برای خریدنش هشت صد میلیون تومان هزینه کرده بود. اما در طول آن چند روز نتوانسته بود مسافری پیدا کند و ناگزیر شده بود… بیشتر »
آرشیو برای: "اسفند 1396, 06"
هر چه به ماه های آخر بارداریش می رسید ترسش هم بیشتر می شد, نگاهش کردم و گفتم: - خدابزرگ است چرا اینقدر نگرانی؟ گفت اگر بدانی بچه اولم که دختر شد, چه بلاهایی سرم آوردند, به من حق می دهی. تا چند روز دنبالم نیامدند. بچه را دوست نداشتند. گوشه و کنایه هایی… بیشتر »
صبح كه از خواب بیدار شىدم هنوز باران مي آمد سریع لباس هایم را پوشیدم و راهی شدم. کمی طول کشید تا اتوبوس بیاید. به محض این که می خواستم روی صندلی بنشینم چند دختر دبیرستانی گفتند: - بیا روی بوفه بنشین صندلی ها خیس اند. مثل این که راننده فراموش کرده بود,… بیشتر »
آخرین نظرات