تلفن زنگ زد, پدرم گوشی را برداشت. عمویم بود که ما را برای مراسم عقد دخترش دعوت کرد. همه تعجب کرده بودیم, تاریخ عقد روز اول ماه صفر بود. هرچند قرار بود مهمانی ساده ای بگیرند و قرار نبود جشنی در کار باشد, ولی باز هم روز اول ماه صفر, زمان جالبی برای… بیشتر »
آرشیو برای: "دی 1396, 05"
صبح که می خواستم از خانه بیرون بیایم بین پوشیدن و نپوشیدن لباس زمستانی مردد بودم. به قدی هوا خوب بود که فکر کردم بهار آمده. مخصوصا که باد ملایمی هم می وزید. بادی که اصلا سوز و سرمای زمستان را نداشت. انگار کسی به من می گفت پالتویت را بپوش. آخر هم محض… بیشتر »
آخرین نظرات