نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ: مهربان یک سال از به دور ما چرخیدنش گذشت(خورشید به دور زمین) ورسم است اگر یک دور فقط به دورش بگردیم آن را جشن بگیریم(زمین به دور خورشید) و این چنین است که گوییم سال جدید فرا رسیده است. مادرم از دور ما گشتن های هر روزه ت… بیشتر »
کلید واژه: "مادر"
غذایی که از ظهر مانده بود را برای شام گرم کرد. بشقاب های ما را پر از غذا کرد ولی برای خودش غذا نکشید. -پرسیدم: برای خودتان غذا نمی کشید؟ -جواب داد: تصمیم گرفتم شبها حاضری بخورم. این را گفت و کاسه ماست را جلو کشید. نگاهی به قابلمه ای که کنارش بود انداختم… بیشتر »
نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ: مهربان ایلیا پسر چهار ساله ام بهم گفت: _《بیا ماما این گوشی دیجه مال تو باشه》 خیلی جا خوردم از این که با این سنش می خواست روز مادر به من کادو بده خوشحال شدم. اماتعجب هم کردم. بنابراین گفتم: _《ممنونم مامانی ولی این که گوشی… بیشتر »
نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ: مهربان تبسمش کردم، اما او نگاهش را از من برنداشت. خندیدمش گاهی، اما او مهرش را کم نذاشت در آخر آن زمان، که خود بهشت آینده ام را، به بار هستی نشاندم؛ دانستم. که این شمع وپروانه بهانه است. اصل محبت نشانه است وامروز مشق عشق… بیشتر »
نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ سرکار خانم الهام ملمعی صدايم که مي زند، گويي خوش آواترين آهنگ دوران را مي شنوم؛ كنار او مي روم، همين طور كه با من صحبت مي كند محو تماشايش مي شوم، زمان زندگي ام را خاموش مي كنم ديگر برايم گذر وقت اهميت ندارد؛ فقط او را… بیشتر »
آخرین نظرات