نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ سرکار خانم فاطمه سلیمیان من را در گوشه ای از سنگر رها کرده بود. نظاره گره آدم هایی بودم‘ که با مردانگی و شجاعت به اینجا آمده و در حال عشق بازی با خدا بودند. (هادی،هادی حمید _( ظاهرا صرف شام، مهمون ناخونده داریم ازشون خیلی… بیشتر »
کلید واژه: "شهادت"
نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ: مهربان یادش بخیر اون وقت ها که مهدی بود؛ هرکس برای سحر زودتر بلند می شد یک امتیاز مثبت می گرفت. آخر هفته ها هم، امتیازها را جمع می کردیم و هرکس برنده می شد طبق نظر او می رفتیم تفریح و گردش. سرم را تکان دادم، تا خاطرات… بیشتر »
نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ کوثرولایت: سرکار خانم زهرا سادات افضلی - لبخندبزن. یکم بیشتر. عه، مسخره بازی در نیار علی!! چشمکی می زنی. پایت را روی تخته سنگ بزرگی که کنارت قرار دارد می گذاری. آرنجت را روی زانویت تکیه می دهی و دستت را تکیه گاهی برای چانه… بیشتر »
نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ سرکار خانم فاطمه سلیمیان آرام آرام شکوفه های رسیده از سفری دور، به دست نسیمی به دشت لاله های خونین می رسند. شکوفه ها’ سفره ی دل خود را برای لاله باز می کنند از خستگی راه خود می گویند. اما! کمی آن طرف تر من به پهنای… بیشتر »
آخرین نظرات