شاعر: الهام ملمعی عشق تبعيض نگاه همگان در من و توست خاطراتي به بلنداي زمان از من و توست باورم گشته كه تو جاني و جانان مني حاصل عشق همين نكته ميان من و توست مرگ تعبير سراييست كه تنها باشي غم بي همنفسي راز زوال من و توست ره صد ساله كه گويند همين يك نظر… بیشتر »
کلید واژه: "شعر"
نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ سرکار خانم لیلا باباربیع یک شب جمعه طی شد و تو نیامدی دیده به دیده هم رسید نیامدی ای گل نرگس نگاه فاطمه دل پر حسرت صدا نیامدی. جان زبرم چون شده نیامدی آه ز سینه در شده نیامدی بار دگر مانده ام در پس دنیای زوار نیامدی رو کنم… بیشتر »
نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ سرکار خانم لیلا باباربیع در تاراج زمان مدهوش عالم بودم به نحوی که صدای پای محب آشنای محبت را حس نکردم دوستدار تو در حیات دوش با خود گفت: چرا مهری بالاتر را با تو در میان نگذاشتم. مهری که از عشق جان گدازتر، از معشوق شیفته تر… بیشتر »
شاعر: الهام ملمعی چه ساده مي توان دلم، تو را به قصه ها سپرد و ساده تر از آن شبي به شهر عاشقانه برد چه ساده مي توان تو را به جشن سايه ها كشيد و ساده تر از آن همان كه بي بهانه دل بريد چه ساده در نگاه تو اسير گريه ها شدم مرا ز ياد بردي و از اين قفس رها شدم… بیشتر »
آخرین نظرات