نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ سرکارخانم فاطمه سلیمیان
ادعای دوست داشتن و منتظر بودنمان گوش فلک را کر کرده است. همه مدعی هستیم که عاشق امام زمان(عج)هستیم. برای غریبی اش ناله سر می دهیم. برای آواره بودنش چشم هایمان را خوندبار می کنیم. این کارها شعار و ادعاس و عملی به آن ها نمی کنیم. باید سختی بکشیم، روی نفسمان پا بگذاریم. همه ی ادعاها الکی، همه وعده ها دروغین، همه تظاهر، همه… در صورتی که نماز هایمان به درد لای جرز دیوار هم نمی خورد. آخر وقت، هر وقت که حسش را داشتیم؛ چهار تا مطلب، سرسری نشر می دهیم بعد سراغ گوشیمان می رویم. انگار دارند سر نماز جونمان را می گیرند؛ بعضی ها هم که واویلا… نمازی نمی خوانند. آری؛ عاشقیم که امام زمان باید اشک بریزد برای این که بعد نمازهایمان دعای فرجش را نخوانده، بدو بدو به سمت کارهای روزانه مان می رویم. آری ما عاشقیم…. عاشق امام زمانیم ولی از نماز هایمان می گذریم، همان نمازی که امام حسین(ع) برایش تکه تکه شد. عاشق امام زمانیم؛ عکس شهدا را می بینیم و عکس شهدا رفتار می کنیم. پیج های مذهبی را لایک می کنیم؛ اما از آن طرف پیج هایی را دنبال می کنیم که می دانیم دنبال کردنش خیانت به شهداست. قبول کنیم که عشقمان، عشق نیست… به خدا زشت است مهدی فاطمه(س) آواره و غریب باشد. ایشان منتظر ماست تا ما برگردیم. بسم الله… اللهم عجل لولیک الفرج
نوشته شده توسط حقوق دان
حجت الاسلام دکتر رسول مظاهری
✍ بیمه، فقط خسارات مربوط به تعمیر و صافکاری خودرو را پرداخت می کند؛ در حالی که در عرف جامعه ما، خودروی تصادفی با غیر تصادفی، تفاوت قیمت دارد.
? طبق ماده ۱ و ۲ قانون مسئولیت مدنی هر کس به دیگری چه عمد یا غیر عمد خواه مباشرتاً یا به تسبیب خسارتی وارد کند مسئول جبران خسارت میباشد.
در این راستا هم شخص متضرر میبایستی برای تامین دلیل برآورد خسارت ناشی از افت قیمت به شورای حل اختلاف مراجعه کند. پس از ثبت دادخواست، کارشناس مربوط به تصادفات تعیین میشود که ایشان با ملاحظه خودرو و یا در مواردی عکسهای آن، خسارت افت قیمت را محاسبه و برآورد میکند.
? بعد از برآورد خسارت با توجه به مبلغ خسارت تعیین شده توسط کارشناس، دادخواست مطالبه خسارت به طرفیت مالک خودروی مقصر تقدیم دادگاه یا شورای حل اختلاف میشود با این توضیح که اگر خسارت بیش از ۲۰ میلیون تومان باشد رسیدگی به دادخواست مطالبه خسارت در صلاحیت دادگاه و اگر کمتر از آن باشد در صلاحیت شورای حل اختلاف میباشد.
نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ ریحانه علی عسکری
خدیجه تو که بودی؟ کسی که ملاکش برای انتخاب شریک زندگی، امانت داری و صداقت بود؛ نه ثروت. کسی که بعد از ازدواج، همه ثروتش را در اختیار شوهرش گذاشت؛ بدون منت. کسی که وقتی به پیامبر ایمان آورد که مردم او را نفی میکردند. کسی که همه ثروتش را در راه ترویج دینی که به آن اعتقاد داشت خرج کرد. کسی که از نظر کمالات و کمک به فقرا، حتی قبل از اسلامش، شهره خاص و عام بود کسی که وقتی همسرش به خانه می آمد برایش بهترین همسر بود. و وقتی که پیامبرش از نامردمیِ مردمِ روزگارش، در حالی که روحی و جسمی مجروح و زخمی بود مرهمی برای او بود. کسی که با وجود ثروت فراوان و داشتن شغل تجارت، ساده زندگی کرد و دل بسته به آن نشد. کسی که در سال های سخت شعب ابی طالب، همه ثروتش را خرج پیش برد اهداف اسلام کرد. کسی که پا به پای پیامبرش برای اسلام سختی کشید و تلاش کرد. کسی که خدا به پاس خدماتش، فاطمه سلام الله علیها را به او داد. و علی علیه السلام را در دامان او تربیت کرد چه سعادتی بزرگ تر از این. در طول گذشت سالیان طولانی از درگذشت آن حضرت، دشمنان نگذاشتند شخصیت والای ایشان رونمایی شود، و زن جوان امروزی از یکی از الگوهای والای تاریخ بی خبر مانده زن امروز بخاطر داشتن اندکی ثروت و مکنت، سر از پا نمی شناسد با داشتن مشاغلی که حتی در خور شان او نیستند به عالم و آدم فخر می فروشد. ثروت و موقعیت اجتماعی اش را چماقی بر سر همسرش می کند. برای انتخاب شریک زندگیش نیز، به ظواهر و زینت دنیا اکتفا می کند. و چون رفاه طلبی و مصرف گرایی را پیشه خود ساخته، با اندکی سختی در زندگی جا می زند. وقتی در معرفی این بانوی بزرگوار کوتاهی می کنیم؛ نتایجش را در زندگی زن امروز مشاهده می کنیم.
نوشته شده توسط نویسنده وبلاگ ریحانه علی عسکری
آدمی نیستم که خروپف کنم اما وقت هایی که سرما می خورم بخاطر گریپ شدنم، صدای خروپفم بلند می شود. تا به حال مشکلی بخاطر خروپفم پیش نیامده بود تا آن روز که: به شدت سرما خورده و مریض بودم؛ با این حال نمی توانستم از کلاس روش سخنرانی که استاد خیلی خوبی نیز آن را تدریس می کرد بگذرم. پس صبح زود بلند شدم؛ داروهایم را برداشتم قرص سرماخوردگی و در نهایت شربت سینه خوردم. سر کلاس هم کنار استاد، رو به بقیه کنار شوفاژ نشستم. یکی از بچه ها، برای ارائه سخنرانیش آمد و کلاس غرق سکوت شد. کم کم سکوت و آرامش کلاس و خواب آور بودن شربت سینه اثر خود را گذاشت ؛ سرم را روی میز گذاشتم و دیگر نفهمیدم چه اتفاقی افتاد. با صدای دوستم به خودم آمدم: _ریحانه ریحانه پاشو چقدر می خوابی سرم را از روی میزِ صندلی بلند کردم؛ کلاس تمام شده بود و بچه ها دور استاد حلقه زده سوال هایشان را می پرسیدند. پرسیدم: _کلاس تموم شد؟ خندید و گفت: _ساعتِ خواب وای ریحانه جات خالی، یه خروپفی می کردی که نگو و نپرس صدات که بلند شد یکی می گفت : ویبره موبایله یکی می گفت: صدای کتری از آشپزخونه می آد. (کلاسمون به آشپزخانه پنجره مشترک داشت) آخرش فهمیدیم صدای خروپف توعه :) استاد نذاشت بیدارت کنیم. گفت حتما خسته ای می دانستم استاد خیلی به این موارد حساس است پس با خجالت کنارش رفتم و گفتم: - ببخشید استادمریض بودم شربت خورده بودم نفهمیدم چی شد. خندید و گفت: متوجه شدم گفتم: صندلی نرم و شوفاژ گرم، خوابت برده از این همه بزرگواری غرق شرم شدم و بار دیگر معذرت خواهی کردم. پ.ن بچه ها یا وقتی مریضین نرین سر کلاس یا اگه رفتین شربت سینه نخورین، روی قرص و داروها و عوارضشونم بخونین اینا را برای قشنگی ننوشتن برای آگاهی ما نوشتن والا
آخرین نظرات