در خانه راکه باز کردم متوجه تغییرات غیر عادی شدم. انگار وقتی می رفتم درب اتاق بسته بود, الان زیر در باز بود. با ترس و لرز و احتیاط در اتاق را باز کردم و لامپ اتاق را روشن کردم. درب اتاق من هم باز بود. دیگر نزدیک بود قالب تهی کنم, صدای قلبم را به وضوح می… بیشتر »
آرشیو برای: "دی 1396, 24"
سرکلاس فقه نشسته بودم. آنروز قرار بود استاد امتحان متن خوانی کتاب را بگیرد هرکس باید از روی کتاب, متن لمعه را با اعرابِ درست می خواند. مدتی که گذشت بچه ها شروع به غر زدن کردند که این به چه درد ما می خورد. استاد هم جواب داد شما باید بتوانید متن را ترجمه… بیشتر »
آخرین نظرات